گام به گام درس ۲ عربی یازدهم انسانی
ترجمه و جواب تمرینات درس دوم عربی یازدهم انسانی
ترجمه و جواب تمرینات درس دوم عربی یازدهم انسانی
انتخاب سریع صفحه :
گام به گام عربی یازدهم انسانی / درس دوم
معنی صفحه ۱۹ عربی دهم انسانی
صِناعَهُ التَّلمیعِ فی الْأَدَبِ الْفارِسیِّ
آرایۀ دو زبانگی (صنعت تلمیع) در ادبیات فارسی
۱- إنَّ اللُّغَهَ الْعَرَبیَّهَ لُغَهُ الْقُرآنِ وَ الْأَحادیثِ وَ الْأَدعیَهِ فَقَد اسْتَفادَ مِنهَا الشُّعَراءُ الْإیرانیّونَ وَ أَنشَدَ بَعضُهُم أَبیاتاً مَمزوجَهً بِالْعَرَبیَّهِ وَ الْفارِسیَّهِ وَ سَمَّوها بِالْمُلَمَّعِ؛
معنی: زبان عربی زبان قرآن و احادیث و دعاهاست که شاعران ایرانی از آن استفاده کردهاند و برخی از آنان ابیاتی آمیخته به عربی سرودهاند که آن را دو زبانه (ملمَّع) نامیدهاند.
۲- لِکَثیرٍ مِنَ الشُّعَراءِ الْإیرانیّینَ مُلَمَّعاتٌ، مِنهُم حافِظٌ الشّیرازیُّ وَ سَعدیٌّ الشّیرازیُّ وَ جَلالُ الدّینِ الرّومیُّ الْمَعروفُ بِالْمَولَویِّ.
معنی: بسیاری از شاعران ایرانی ملمّع دارند، از آن جمله حافظ شیرازی، سعدی شیرازی و جلال الدین رومی معروف به مولوی.
مُلَمَّعُ حافِظٍ الشّیرازیِّ لِسانِ الْغَیبِ
معنی: ملمّع حافظ شیرازی لسان الغیب
۴- از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه *** إنّی رَأَیتُ دَهْراً مِنْ هَجْرِکِ الْقیامَه
معنی بخش عربی: من روزگار را از دوری تو همچون قیامت)به شکل قیامت( دیدم.
۵- دارم من از فِراقش در دیده صد علامت *** لَیْسَتْ دُموعُ عَینی هٰذی لَنا الْعَلامَه؟
معنی بخش عربی: من از دوریِ او در چشمم صد نشانه دارم. آیا این اشکهای چشمم نشانه نیست؟!
۶- هر چند کازمودم از وی نبود سودم *** مَنْ جَرَّبَ الْمُجَرَّب حَلَّتْ بِهِ النَّدامَه
معنی بخش عربی: هر قدر آزمایش کردم از آن سودی نبردم. هرکس آزموده را بیازماید؛ پشیمان میشود.
۷- پرسیدم از طبیبی احوالِ دوست گفتا *** فی بُعْدِها عَذابٌ فی قُربِهَا السَّلامَه
معنی بخش عربی: از طبیبی حال دوست را پرسیدم و گفت: در دوریاش عذاب و در نزدیکیاش سلامت است.
۸- گفتم ملامت آید گر گِرد دوست گردم *** وَاللّٰه ما رَأَیْنا حُبّاً بِلا مَلامَه
معنی بخش عربی: گفتم مایۀ سرزنش است اگر گرد دوست بگردم. سوگند به خدا عشقی بدون سرزنش ندیدهایم.
۹- حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین *** حَتّیٰ یَذوقَ مِنْهُ کَأْساً مِنَ الکَرامَه
معنی بخش عربی: حافظ مانند خواستارِ جامی به قیمتِ جان شیرین آمد، تا از جامِ کرامت بچشد.
معنی صفحه ۲۰ عربی دهم انسانی
مُلَمَّعُ سَعدیٍّ الشّیرازیّ
۱۱- سَلِ الْمَصانِعَ رَکْباً تَهیمُ فِی الْفَلوَاتِ ***
معنی: از انبارهای آب دربارۀ سوارانی که در بیابانها تشنه و سرگردانند بپرس.
تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فُراتی
معنی: تو قدر آب چه میدانی که در کنار رود فرات هستی؟!
۱۲ -شبم به روی تو روزست و دیدهام به تو روشن ***
معنی: شبم از دیدار چهرۀ تو مانند روز روشن است و چشمم روشن به دیدارت است،
وَ إنْ هَجَرْتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی
معنی: و اگر(از من) جدایی گزینی(جدا شوی) شب و روزم برابر میشود
۱۳- اگر چه دیر بماندم امید بر نگرفتم ***
معنی: اگرچه دیر شد، امید از دست ندادم.
مَضَی الزَّمانُ وَ قَلبی یَقول إنَّکَ آتی
معنی: زمان گذشت و دلم میگوید: قطعاً تو میآیی.
۱۴- من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم ***
معنی: من انسانی به زیباییِ تو ندیدم، و نشنیدم.
اگر گِلی به حقیقت عَجین آب حیاتی
معنی: اگر تو گِل هستی؛ به راستی با آب زندگی خمیر شدهای.
۱۵- شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد ***
معنی: امیدم در شبهای تاریک به چهرۀ مانند صبح تو است.
وَ قَدْ تُفَتَّشُ عَینُ الْحَیاهِ فِی الظُّلُماتِ
معنی: گاهی چشمۀ زندگی در تاریکیها جست وجو میشود.
۱۶- فَکَمْ تُمَرِّرُ عَیشی وَ أَنتَ حامِلُ شَهْدٍ ***
معنی: چه بسیار زندگیام را تلخ میکنی در حالیکه حامل عسل هستی!
جواب تلخ بدیع است از آن دهان نباتی
معنی: پاسخ تلخ از آن دهان شیرین مانند نبات نو و تازه است.
۱۷- نه پنج روزۀ عمرست عشق روی تو ما را ***
معنی: عمر کوتاه ما برای عشق چهرۀ تو کافی نیست.
وَجَدْتَ رائِحَهَ الْوُدِّ إنْ شَمَمْتَ رُفاتی
معنی: اگر خاک قبرم(استخوان پوسیدهام) را ببویی، بوی عشق را مییابی.
۱۸- وَصَفْتُ کُلَّ مَلیحٍ کَما تُحِبُّ وَ تَرْضیٰ ***
معنی: هر با نمکی را همان گونه که دوست داری و خشنود میشوی وصف کردم.
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی
معنی: ستایش تو چگونه بر زبان برانم که فراتر از صفتها هستی.
۱۹- أَخافُ مِنکَ وَ أَرْجو وَ أَسْتَغیثُ وَ أَدنو ***
معنی: از تو میترسم و به تو امید دارم و از تو کمک میخواهم و به تو نزدیک میشوم.
که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی
معنی: زیرا هم کمند بلا و هم کلید رهایی هستی.
۲۰- ز چشم دوست فتادم به کامۀ دل دشمن ***
معنی: از چشم دوست به درون دل دشمن افتادم.
أَحِبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی
معنی: دوستانم مرا ترک کردند همان گونه که دشمنانم میخواهند.
۲۱- فراقنامۀ سعدی عجب که در تو نگیرد
معنی: شگفت است که نامۀ جدایی سعدی در تو اثر نمیگذارد؛
وَ إنْ شَکَوْتُ إلَی الطَّیرِ نُحْنَ فِی الْوُکَناتِ
معنی: و اگر به پرندگان شکایت برم در لانه هایشان با صدای بلند بگریند و شیون کنند
معنی کلمات درس دوم عربی یازدهم انسانی
آتی: آینده، درحال آمدن | شَهْد: عسل |
أَحِبَّه: یاران «مفرد: حَبیب» | عادی، عادٍ: دشمن، تجاوزگر «جمع: عُداه» = عَدوّ ≠ صَدیق |
أَدْنو: نزدیک میشوم (دَنا، یَدْنو) | عَجین: خمیر |
أَرْجو: امید دارم (رَجا، یَرْجو) | عَشیَّه: شامگاه، آغاز شب |
أَستَغیثُ: کمک میخواهم (اِسْتَغاثَ، یَسْتَغیثُ) | غَداه: صبحگاه، آغاز روز |
بَدیع: نو | فَلَوات: بیابانها «مفرد: فلَاه» |
بُعْد: دوری ≠ قُرْب | قَدْ تُفَتَّشُ: گاهی جستو جو میشود (فَتَّشَ، یُفَتِّشُ) |
تَرْضیٰ: خُشنود میشوی (رَضِیَ، یَرْضیٰ) | کَأْس: جام، لیوان |
تَشاءُ: میخواهد (شاءَ، یشَاءُ) شاءَ = أَرادَ، طَلَبَ | مُجَرَّب: آزموده |
تُمَرِّرُ: تلخ میکنی (مَرَّرَ، یُمَرِّرُ) | مَحامِد: ستایشها «مفرد: مَحْمِدَه» |
تَهیمُ: تشنه و سرگردان میشود (هامَ، یَهیمُ) | مَصانِع: انبارهای آب در بیابان (معنای امروزی: کارخانهها) |
جَرَّبَ: آزمایش کرد (مضارع: یُجَرِّبُ) | مَلیح: با نمک |
حَتیّٰ یَذوقَ: تا بچشد (ذاقَ، یَذوقُ) | مَمْزوج: در هم آمیخته = مَخلوط |
حَلَّتْ: فرود آمد، حل کرد (حَلَّ، یَحِلُّ) | نُحْنَ: شیون کردند (ناحَ، یَنوحُ) |
رُفات: استخوان پوسیده | وُدّ: عشق و دوستی ≠ عَداوَه |
رَکْب: کاروانِ شتر یا اسبْ سواران | وَصَفْتُ: وصف کردم (وَصَفَ، یَصِفُ) |
سَلْ: بپرس = اِسْأَلْ (سَأَلَ، یَسْأَلُ) | وُکَنات: لانهها «مفرد: وُکْنَه» |
شَکَوْتُ: گلایه کردم (شَکا، یَشْکو) «إِنْ شَکَوْتُ: اگر گلایه کنم» | هَجَرْتَ: جدا شدی، رها ساختی (هَجَرَ، یَهْجُرُ) |
شَمَمْتَ: بوییدی (شَمَّ، یَشُمُّ) «إنْ شَمَمْتَ: اگر ببویی» | – |
جواب صحیح غلط صفحه ۲۰ عربی یازدهم انسانی
📘 عَیِّنِ الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرْسِ. (ص / غ)
۱- تُفَتَّشُ عَیْنُ الْحَیاهِ فِی الضَّوْءِ فَقَط. ❌ نادرست
معنی: چشمهی زندگی فقط در نور جستجو میشود!
۲- اَلْمُلَمَّعاتُ أَشعارٌ فارِسیَّهٌ مَمْزوجَهٌ بِالْعَرَبیَّهِ.✅درست
معنی: ملمّعات اشعاری فارسی هستند که با عربی آمیخته شدهاند.
۳- یَریٰ سَعدیٌّ اللَّیلَ وَ النَّهارَ سَواءً مِنْ هَجْرِ حَبیبِهِ. ✅درست
معنی: سعدی از دوری محبوبش شب و روز را یکسان میبیند.
۴- قالَ سَعدیٌّ مَضَی الزَّمانُ وَ قَلبی یَقولُ إنَّکَ لا تَأتی.❌ نادرست
معنی: سعدی گفته است زمان گذشت و دلم میگوید که تو نمیآیی.
۵- یَریٰ حافِظٌ فی بُعْدِ الْحَبیبِ راحَهً وَ فی قُربِهِ عَذاباً. ❌ نادرست
معنی: حافظ در دوری محبوب، راحتی و در نزدیکیش عذاب میبیند ( احساس میکند)
جواب صفحه ۲۲ عربی یازدهم انسانی
اَلْکَلِمَهُ | اَلتَّرجَمَهُ | اِسمُ الْفاعِلِ | اِسمُ الْمَفعولِ | |
یُقَرِّبُ: نزدیک میکند | اَلْمُقَرَّب | نزدیک شده | – | ✅ |
یَعْلَمُ: میداند | اَلْعالِم | دانا، داننده | ✅ | – |
یُنْتِجُ: تولید میکند | اَلْمُنْتِج | تولید کننده | ✅ | – |
یُجَهِّزُ: آماده میکند | اَلْمُجَهَّز | آماده شده | – | ✅ |
یَضْرِبُ: میزند | اَلْمَضْروب | زده شده | – | ✅ |
یَتَکَلَّمُ: سخن میگوید | اَلْمُتَکَلِّم | گوینده | ✅ | – |
یا صانِعَ کُلَّ مَصْنوعٍ یا خالِقَ کُلَّ مَخْلوقٍ یا رازِقَ کُلِّ مَرْزوقٍ یَا مالِکَ کُلِّ مَمْلوکٍ.
معنی: ای سازندهی هر ساخته شدهای، ای آفرینندهی هر آفریده شدهای، ای روزی دهندهی هر روزی داده شدهای، ای صاحب هر مال و دارایی
صانِعَ = اسم فاعل
مَصْنوعٍ = اسم مفعول
خالِقَ = اسم فاعل
مَخْلوقٍ = اسم مفعول
رازِقَ = اسمفاعل
مَرْزوقٍ = اسم مفعول
مالِکَ = اسم فاعل
مَمْلوکٍ = اسم مفعول
جواب صفحه ۲۴ عربی یازدهم انسانی
تَرجِمِ التَّراکیبَ التّالیَهَ.
ساختارهای زیر را ترجمه کنید.
۱- عَلّامُ الْغُیوبِ:
معنی: بسیار دانندهی غیبها
۲- أَمّارَهٌ بِالسّوءِ:
معنی: بسیار امر کننده به بدی
۳- اَلطَّیّارُ الْإیرانیُّ:
معنی: خلبان ایرانی
۴- فَتّاحَهُ الزُّجاجَهِ:
معنی: در باز کن بطری
۵- اَلْهاتِفُ الْجَوّالُ:
معنی: تلفن همراه
۶- اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَیْثَمُ التَّمّارُ:
معنی: سلام بر تو ای میثم تمار
جواب تمرین صفحه ۲۵ عربی یازدهم انسانی
🔶 تمرین یک_ الاول
📘 عَیِّنِ الْجُملَهَ الصَّحیحَهَ وَ غَیرَ الصَّحیحَهِ حَسَبَ الْحَقیقهِ.
جملات صحیح و نادرست را با توجه به واقعیت مشخص کنید.
۱- اَلرَّکْبُ جَماعَهٌ مِنَ الْمُسافِرینَ یُسافِرونَ عَلَی الدَّوابِّ: ✅درست
معنی: اسب سواران (کاروان) گروهی از مسافران هستند که (سوار) بر چارپایان میکنند.
۲- غُصونُ الْأَشجارِ فی الشِّتاءِ بَدیعَهٌ خَضِرَهٌ. ❌ نادرست
معنی: شاخههای درختان در زمستان نو و سبز است.
۳- اَلْغَداهُ نِهایَهُ النَّهارِ، وَ بِدایَهُ ظَلامِ اللَّیلِ. ❌ نادرست
معنی: بامداد پایان روز و آغاز تاریکی شب است.
۴- اَلْکأَسُ إناءٌ یُشْرَبُ بِهِ الْماءُ أَوِ الشّایُ. ✅درست
معنی: لیوان ظرفی است که با آن آب یا چایی نوشیده میشود.
۵- یُصْنَعُ الْخُبزُ مِنَ الْعَجینِ. ✅درست
معنی: نان از خمیر درست میشود.
🔶 تمرین دوم_ الثانی
📘 ضَعْ فِی الدّائِرَهِ الْعَدَدَ الْمُناسِبَ. «کَلِمَهٌ واحِدَهٌ زائِدَهٌ»
عدد مناسب را در دایره قرار دهید. “یک کلمه اضافی”
۱- اَلْوُکْنَهُ = بَیتُ الطُّیورِ.
معنی: لانه = خانه پرندگان
۲- اَلْکَرامَهُ = شَرَفٌ وَ عَظَمَهٌ وَ عِزَّهُ النَّفسِ.
معنی: کرامت = شرافت و بزرگی و عزت نفس
۳- اَلْهَجْرُ = تَرْکُ الصَّدیقِ أَوِ الْمُحِبِّ.
معنی: دوری = وانهادن دوست و یار
۴- اَلرُّفاتُ (کلمه اضافی)
معنی: استخوان پوسیده
۵- اَلسِّوارُ = زینَهٌ مِنَ الذَّهَبِ أَوِ الْفِضَّهِ فی یَدِ الْمَرأَهِ.
معنی: دستنبند = زینتی از طلا یا نقره در دست زن
۶- اَلْمَلیحُ = مَنْ یُعْجِبُکَ شَکْلُهُ وَ کَلامُهُ وَ سُلوکُهُ.
معنی: با نمک = کسی که چهره و سخنان و رفتارش تو را به تعجب وا میدارد.
جواب تمرین صفحه ۲۶ عربی یازدهم انسانی
🔶 تمرین سوم _ الثالث
📘 تَرْجِمْ هٰذِهِ الْأَحادیثَ، ثُمَّ عَیِّنِ الْمَطلوبَ مِنکَ.
این احادیث را ترجمه کنید، سپس مشخص کنید چه چیزی از شما خواسته شده است.
۱- إیّاکَ وَ مُصادَقَهَ الْأَحمَقِ، فَإنَّهُ یُریدُ أَنْ یَنفَعَکَ فَیَضُرُّکَ. اَلْإمامُ عَلیٌّ (ع)
معنی: از دوستی با نادان بپرهیز زیرا او میخواهد به تو سود برساند اما زیان میرساند.
اَلْفِعلَ الْمُضارِعَ: یُریدُ، أَنْ یَنفَعَ، یَضُرُّ
۲- اَلصَّدیقُ مَن کانَ ناهیاً عَنِ الظُّلمِ وَ الْعُدوانِ مُعیناً عَلَی الْبِرِّ وَ الْإحسانِ. اَلْإمامُ عَلیٌّ (ع)
معنی: دوست کسی است که بازدارنده از ستم و دشمنی و یاری رساننده بر نیکی و احسان باشد.
اَلْجارَّ وَ الْمَجرورَ: عَنِ الظُّلمِ، عَلَی الْبِرِّ
۳- إیّاکَ وَ مُصادَقَهَ الْکَذّابِ، فَإنَّهُ کَالسَّرابِ یُقَرِّبُ عَلَیکَ الْبَعیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیکَ الْقَریبَ. اَلْإمامُ عَلیٌّ (ع)
معنی: از دوستی با دروغگو بپرهیز زیرا او مانند سراب است دور را برای تو نزدیک میسازد و نزدیک را برای تو دور میسازد.
اِسْمَ الْمُبالَغَهِ: الْکَذّابِ
۴- اَلصَّدیقُ الصَّدوقُ مَن نَصَحَکَ فی عَیبِکَ، وَ حَفِظَکَ فی غَیبِکَ، وَ آثَرَکَ عَلیٰ نَفْسِهِ. الْإمامُ الصّادِقُ (ع)
معنی: دوست راستگو کسی است که تو را درباره عیبت پند دهد، و تو را در نبودنت حفظ کند، و تو را بر خودش برگزیند (مقدم بدارد)
اَلْمَجرورَ بِحَرفِ جَرٍّ: عَیبِ، غَیبِ، نَفْسِ
۵- مَن غَضِبَ عَلَیکَ مِنْ إخْوانِکَ ثلَاثَ مَرّاتٍ، فَلَمْ یَقُلْ فیکَ شَرّاً، فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِکَ صَدیقاً. الْإمامُ الصّادِقُ (ع)
معنی: هر کس از برادرانت سه بار خشمگین شود (شد) و درباره تو به بدی سخن نگوید (نگفت) او را برای خودت به دوستی بگیر.
فِعْلَ الْأَمرِ: اتَّخِذْ
۶- یا بُنَیَّ، اِتَّخِذْ أَلفَ صَدیقٍ وَ الْأَفُ قَلیلٌ، وَ لا تَتَّخِذْ عَدوّاً واحِداً وَ الْواحِدُ کَثیرٌ. لُقمانُ الْحَکیمُ
معنی: ای پسرم، هزار دوست بگیر و هزارتا کم است، و یک دشمن نگیر و یک دشمن زیاد است.
فِعْلَ النَّهْیِ: لا تَتَّخِذْ
جواب تمرین صفحه ۲۷ عربی یازدهم انسانی
🔶 تمرین چهارم_ الرابع
📘 اُکتُبْ مُتَادِفَ أَوْ مُتَضادَّ کُلِّ کَلِمَهٍ أَمامَها.
برای هر کلمه در مقابل آن مترادف یا متضاد بنویسید.
أ. أَرادَ / قَرُبَ / اَلدُّکاّن / اَلْوُدّ / اَلْعُداه / اَلْبُعْد / الَصَّحراء / اَلْغَداه / اَلْحَرْب
ب. صَدوقٌ / قَرَّبَ / مُصادَقَهٌ / آثَرَ / مُعینٌ / سَلْ / سِعْرٌ / مُعْجَبٌ بِنَفْسِهِ / رَفَعَ
أ. | ب. |
اَلْأَحِبَّه ≠ اَلْعُداه دوستان – دشمنان |
کَذّابٌ ≠ صَدوقٌ بسیار دروغگو- راستگو |
اَلْعَشیَّه ≠ اَلْغَداه شامگاه، آغاز شب – صبحگاه، آغاز روز |
بَعَّدَ ≠ قَرَّب دور کرد- نزدیک کرد |
اَلْفَلاه = الَصَّحراء دشت ، بیابان |
مُساعِدٌ = مُعین کمک کننده، یاریگر |
اَلْحُبّ = اَلْوُدّ دوستی |
اِنْتَخَبَ = آثَرَ انتخاب کرد |
اَلسِّلْم ≠ اَلْحَرْب صلح – جنگ |
عَداوَهٌ ≠ مُصادَقَهٌ دشمنی – دوستی |
شاءَ = أَرادَ اراده کرد، خواست |
أَجِبْ ≠ سَل جواب بده- سوال کن |
اَلْمَتْجَر = اَلدُّکاّن مغازه، دکان |
قیمَهٌ = سِعْرٌ قیمت، ارزش |
اَلْقُرْب ≠ اَلْبُعْد نزدیکی – دوری |
نَزَّلَ ≠ رَفَعَ پایین آورد- بالا برد |
دَنا = قَرُبَ نزدیک شد، پیش آمد |
مُخْتالٌ = مُعْجَبٌ بِنَفْسِهِ خودپسند |
جواب تمرین صفحه ۲۸ عربی یازدهم انسانی
🔶 تمرین پنجم _ الخامس
📘 تَرجِمِ الْآیاتِ التّالیَهَ، ثُمَّ عَیِّنِ اسْمَ الْفاعِلِ وَ اسْمَ الْمَفعولِ وَ اسْمَ الْمُبالَغَهِ وَ اسْمَ الْمَکانِ وَ اسْمَ التَّفضیلِ.
آیات زیر را ترجمه کنید، سپس اسم فاعل، اسم مفعول، اسم مفاعله، اسم مکان و اسم مضاف را مشخص کنید.
۱- … إنَّهُ کانَ مَنصوراً
معنی: همانا او یاری شده بود
مَنصوراً: اسم مفعول
۲- إنَّکَ أَنتَ عَلّامُ الْغُیوبِ
معنی: همانا تو بسیار دانندهی غیب ها هستی
عَلّامُ: اسم مبالغه
۳- قُلْ لِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغرِبُ
معنی: بگو مشرق و مغرب از آن خداست.
الْمَشْرِقُ وَ الْمَغرِبُ: اسم مکان
۴- إنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ
معنی: قطعا خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد.
الْمُتَوَکِّلینَ: اسم فاعل
۵- … اَللهَ أَعْلَمُ بِما تَعْمَلونَ
معنی: خدا به آنچه انجام میدهید داناتر (آگاهتر) است.
أَعْلَمُ: اسم تفضیل
۶- … مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هٰذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ
معنی: چه کسی ما را از مرقدمان برانگیخت، این همان وعده خداوند رحمان است و فرستادگان راست گفتند.
مَرْقَدِنا: اسم مکان / الْمُرْسَلُونَ: اسم مفعول
جواب تمرین صفحه ۲۹ عربی یازدهم انسانی
🔶 تمرین ششم _ السّادِسُ
📘 تَرْجِمِ الْأَفعالَ فِی الْجُمَلِ التّالیَهِ؛ ثُمَّ عَیِّنْ بابَ کُلٍّ مِنها.
افعال جمله های زیر را ترجمه کنید؛ سپس برای هر کدام یک فصل مشخص کنید.
۱- أَنْشَدْنا فِی الِاصْطِفافِ الصَّباحیِّ.
معنی: در صف صبحگاه سرود سرودیم.
باب: أفعال
۲- سَنَتَخَرَّجُ مِنَ الْمَدرَسَهِ بَعْدَ سَنَهٍ.
معنی: سالِ بعد از مدرسه دانش آموخته میشویم.
باب: تَفعُّل
۳- جُنودُنا یُدافِعونَ عَنِ الْوَطَنِ.
معنی: سربازانمان از میهن دفاع میکنند.
باب: مُفاعَلَه
۴- تَنْفَتِحُ الْأَزهارُ فِی الرَّبیعِ.
معنی: شکوفهها در بهار شکوفا میشوند.
باب: إنفعال
۵- اَلشَّریکانِ تَعامَلا قَبْلَ سَنَهٍ.
معنی: دو شریک سالِ قبل باهمدیگر معامله کردند.
باب: تَفاعُل
۶- یَسْتَخْدِمُ الْمَصنَعُ عُمّالاً.
معنی: کارخانه کارگرانی را استخدام کرد
باب: إستفعال
۷- رَجاءً، عَلِّمْنی الزِّراعَهَ.
معنی: لطفاً، به من کشاورزی یاد بده.
باب: تَفعیل
۸- أَشْتَغِلُ عِنْدَ أَبی.
معنی: نزد پدرم مشغول به کار هستم
باب: إفتعال
جواب بحث علمی صفحه ۳۰ عربی یازدهم انسانی
📘 اُکْتُبْ حَوْلَ أَحَدِ هٰؤلاءِ الشُّعَراءِ الْإیرانیّینَ.
در مورد یکی از این شاعران ایرانی بنویس.
عربی: مولانا جلال الدین محمد بلخی، المعروف باسم مولانا، کان شاعرًا وفیلسوفًا وعارفًا إیرانیًا کبیرًا. ولد فی القرن السابع الهجری فی مدینه بلخ وتوفی فی القرن الثامن الهجری فی مدینه قونیه فی ترکیا. کان مولانا من أعظم الشعراء فی العصر الإسلامی وتحظى أعماله، وخاصه شعره العاطفی، بشعبیه کبیره فی جمیع أنحاء العالم.
معنی: مولانا جلال الدین محمد بلخی، معروف به مولانا، شاعر، فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی بود. او در قرن هفتم هجری در شهر بلخ متولد شد و در قرن هشتم هجری در شهر قونیه در ترکیه درگذشت. مولانا از شاعران بزرگ دورهٔ اسلامی بود و آثار او، به ویژهٔ شعرهای عاشقانهٔ او، همچنان در سراسر جهان محبوبیت دارند.
- hamyar
- hamyar.in/?p=11672
عالیی
چرا انقدر خوبید شما ؟!
عالللللییی☆
بهیه
واقعا عالی هس حرف نداره
بهبه
کامل و مفید
بهترین سایت درسی با اختلاف💯
متشکر
عالیه