گام به گام درس ۶ نگارش دهم ؛ صفحه ۹۱ تا ۹۴، ۹۵، ۹۷
جواب کارگاه نوشتن درس ششم نگارش دهم
جواب کارگاه نوشتن درس ششم نگارش دهم
انتخاب سریع صفحه :
گام به گام نگارش دهم / درس ششم: نوشته ذهنی(۲): سنجش و مقایسه
جواب کارگاه نوشتن صفحه ۹۱ درس ششم نگارش دهم
۱- نوشته های زیر را بخوانید و مشخص کنید نویسنده برای نوشتن آنها چه چیزهایی را با هم مقایسه کرده است؟
🔶 متن یک
پاسخ: نویسنده در این متن جنگ و صلح را با هم مقایسه کرده است.
🔶 متن دو
پاسخ: در این متن نویسنده دو دیدگاه را با هم مقایسه کرده است ، دیدگاهی که از روی آگاهی نباشد سرزنش شده .
جواب کارگاه نوشتن صفحه ۹۴ درس ششم نگارش دهم
۲- موضوعی را انتخاب کنید و با استفاده از روش «سنجش و مقایسه»، یک متن ذهنی بنویسید
تفاوتهای فرهنگی بین شرق و غرب
تفاوتهای فرهنگی بین شرق و غرب یک موضوع پربحث در جامعه بینالمللی است. شاید تفاوت مهمترین و برجستهترین مورد در این دو منطقه، نگرش به زندگی و تفکر درباره آن باشد. در غرب، زندگی بیشتر به عنوان یک تجربه شخصی و جستجوی شخصیت ادراک میشود. در شرق، هدف از زندگی به عنوان یک عضویت در جامعه و ارتباط با دیگران تلقی میشود.
یکی دیگر از تفاوتهای مهم بین شرق و غرب، قدرت کلامی است. در شرق، توجه به قدرت کلامی و توانایی برقراری ارتباطات بین فردی بسیار مهم است. در غرب، قدرت کلامی بسیار مهم نیست و بیشتر به صورت مستقیم در تعاملات اجتماعی تأثیر ندارد.
در غرب، توجه بیشتری به حقوق فردی و آزادیهای شخصی وجود دارد. در شرق، ارزشهای اجتماعی، خانوادگی و مذهبی مهمترین موضوعاتی هستند که مورد توجه قرار میگیرند.
در نتیجه، میتوان گفت تفاوتهای فرهنگی بین شرق و غرب نه تنها برای بینالمللیها بلکه برای مردم هر کدام از این مناطق بسیار مهم هستند. درک و توجه به این تفاوتها میتواند به یک مفاهیم جهانی و تعامل فرهنگی متقابل کمک کند.
دندان و دوست ( سنجش و مقایسه )
دندان و دوست چیز قشنگی برای مقایسه هستند .
وقتی بحث دندان میشود ما یاد دهانمان میوفتیم ک در دهانمان دندان داریم و با استفاده از دندان غذا و خوراکی میخوریم . دندان به ما خیلی کمک میکند تا غذا را راحتر بجوییم و راحتر غذا را میل کنیم ..
اما خب دوست وقتی میگوییم دوست یاد چیز های قشنگ میوفتیم
از جمله دوست همیشه ب ما در همه چی کمک میکند همانطور ک دندان ب غذا کمک میکند ک غذا ب شکل قشنگی کوچک شود و ب راحتی به معده یمان برود ..
دوست هم همان است به ما خیلی کمک میکند نمیتوانم بگویم فقط درس نه همه چیز …
خب دوست و دندان یه ویژگی مشترکی دارند این است که کمک ب دوستشون همین ..
ماهم در زندگی به کسانی احتیاج داریم ک کمکمان بکنند بعد از پدر و مادر دوست ..
و از همه مهمتر ب دندانی احتیاج داریم تا غذا را خورد کند و ما بتوانیم ب راحتی اورا قورت دهیم ..
تناقص قشنگیست :))
مرگ و زندگی
زندگی بزرگترین هدیه خداوند به انسان است. هدیه ای که فقط
یک بار تکرار میشود، و اگر از این محبت الهی به درستی استفاده نکنیم، در واقع بازنده بزرگ خواهیم بود
اگر بخواهیم تولد انسان را به جوشش چشمه از زمین تشبیه کنیم زندگی انسان مانند همان رودخانه ای است که آغازش همان چشمه و پایانش در دریای بیکران مرگ است.
این رودخانه در مسیر خود از سنگ لاخها و سختیهای زندگی شیرین و گاه تلخ عبور می کند و هر چقدر هم طولانی باشد، ولی ناگزیر به دریا می ریزد.
خداوند می فرماید: مرگ از رگ گردن به شما نزدیک تر است،
ولی انسان تا زمانی که زنده است باید از زندگی لذت ببرد و به قول حضرت علی طوری زندگی کنید که انگار هزار سال دیگر
زنده است و نباید با حسرتهای دیروز و ترس از فردا
زندگی را برای خود سخت کند
و به قول سهراب سپری زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است و نترسیم از مرگ، مرگ پایان کبوتر نیست، مرگ در
ذهن اقاقی جاریست و مرگ با خوشه انگور می آید به دهان گاه در سایه نشسته است و به ما می نگرد و همه میدانیم ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است.
و بدانید اگر مرگ نبود زندگی چیزی کم داشت.
جواب صفحه ۹۵ درس ششم نگارش دهم
۳- به نوشتە دوستانتان که خوانده می شود، با دقت گوش دهید و آنها را بر بنیاد سنجه های زیر، ارزشیابی کنید
پاسخ: پاسخ این متن بستگی به نوشته دوستان شما دارد!
جواب شعر گردانی صفحه ۹۷ نگارش دهم
شعر زیر را بخوانید ، درک و دریافت خود را در چند سطر بنویسید.
“مگر دیده باشی که در باغ و راغ *** بتابد به شب کرمکی چون چراغ
یکی گفتش ای کرمک شب فروز *** چه بودت که بیرون نیایی به روز؟
ببین کآتشی کرمک خاکزاد *** جواب از سر روشنایی چه داد
که من روز و شب جز به صحرا نیم *** ولی پیش خورشید پیدا نیم”
پاسخ: در آن شعر کرم شبتاب کوچکی وجود دارد. شبها نور زیبا و خیره کنندهای که تولید میکند، با چراغ اشتباه گرفته میشود و همه را مجذوب خود میکند؛
اما نور به آن زیبایی، در روز اصلا قابل دیدن نیست و هیچ کسی متوجه آن نمیشود.
شبی که جغد برای گردش شبانهاش از لانه بیرون زده بود او را دید و به سمت او پرواز کرد، دورش چرخی زد و به چشمان خیلی کوچک و بدن درخشانِ کرم زل زد؛ بعد از چند لحظه پرسید:
_چرا تو رو روز نمی بینم؟ مشکلی داری که روز بیرون نمی یای؟
کرم شبتاب خنده ریزی کرد و گفت:
_من روز هم همینجا هستم، اما نور خورشید نمیزاره؛ دیده بشم.
همه علم و دانشها و امور شگفت، در برابر عظمت خداوند چیزی نیستند و دانا کسی است که به خودش مغرور نشود و بداند که دانشش در برابر علم خداوند ذره ای بیش نیست.
- hamyar
- hamyar.in/?p=9488