معنی حکایت شو خطر کن فارسی نهم ✅ صفحه ۵۳
معنی حکایت شو ، خطر کن صفحه ۵۳ فارسی نهم
معنی حکایت شو ، خطر کن صفحه ۵۳ فارسی نهم
معنی فارسی نهم/ درس ششم :: اداب زندگی
※ امیر خراسان را پرسیدند که تو فردی فقیر و بیچیز بودی و شغلی پست داشتی، به امیری خراسان چون افتادی؟
گفت: روزی دیوان «حَنظلهٔ بادغیسی» همی خواندم، بدین دو بیت رسیدم:
معنا و مفهوم: از امیر خراسان پرسیدند که تو شخصی بینوا و تهیدست بودی و کار بی ارزشی داشتی، چگونه به امیری خراسان رسیدی؟
گفت: یک روز دیوان اشعار حنظله بادغیسی را میخواندم به این دو بیت رسیدم:
واژه های مهم:
امیر خراسان: حاکم و فرمانروای خراسان، منظور احمد بن عبدالله خجستانی است .
را: به معنای «از» آمده است
شغل: کار
پست: بیارزش
چون: چگونه
حنظله بادغیسی: از قدیمیترین شاعران فارسیگوی پس از اسلام و معاصر سلسله طاهریان بوده است. وفات او را حدود سال ۶۶۱ هجری قمری نوشتهاند.
همیخواندم: میخواندم
بدین: به این.
※ ۱- مهتری گر به کام شیر در است ◈※◈ شو، خطر کن ز کام شیر بجوی
معنی: اگر بزرگی و سروری ، در دهان شیر باشد برو و اقدام به کاری خطرناک کن و آن را از دهان شیر بگیر
واژه های مهم:
مهتری : بزرگی ، سروری
کام : دهان
شو : برو
خطر کن : اقدام به کارهای خطرناک کردن (ریسک کردن)
نکته دستوری:
مهتری : مشتق «ی» : مصدری است : مهتر بودن
کام ر مصراع اول : متمّم است که دارای دو حرف اضافه ی « به » و « در » است . این شیوه مربوط به سبک قدیم است.
وش : فعل امری
خطر کن و بجوی : فعل امری
※ ۲- یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه ◈※◈ یا چو مردانْت مرگ، رویاروی
معنی: یا باید بزرگی و ارجمندی و ثروت و مقام ، بیابی یا یان که مثل مردان بزرگ با مرگ ، روبرو شوی.
واژه های مهم:
عزّ : ارجمندی
جاه : مقام ، شکوه
نکته دستوری:
بزرگی : مشتق
رویاروی : مشتق ، مرکّب ( روی + ا : میانوند + روی )
※ داعیه ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم ، راضی نتوانستم بود دارایی ام بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش ، رحلت کردم.
معنی: انگیزه ای در دلم پیدا شد که اصلاً نتوانستم به وضعیتی که داشتم ، راضی باشم . تمام مال و ثروتم را فروختم و اسبی خریدم و از سرزمین خود ، سفر کردم
واژه های مهم:
داعیه: انگیزه ، علت
باطن: درون ، دل
به هیچ وجه: اصلا ، هرگز
دارایی: ثروت و مال
رحلت: سفر کردن ، کوچ کردن
※ به دولت صفاریان پیوستم . هر روز بر شکوه و شوکت و لشکر من افزوده می گشت و اندک اندک ، کار من بالا گرفت و ترقّی کردم تا جمله خراسان را به فرمان خویش در آوردم . اصل و سبب ، این دو بیت بود.
معنی: به حکومت صفاریان پیوستم . هر روز عظمت و مقام و لشکر من بیشتر می شد و کم کم در کارهایم پیشرفت و ترقی کردم تا همه ی خراسان را تحت فرمان خود ، در آورم. علّت این کار ، تأثیر این دو بیت در من بود.
واژه های مهم:شوکت: عظمت ، بزرگی
بالا گرفتن: رشد کرد ، پیشرفت کردن
جمله: همه ، همگی
معنی کلمات حکایت شو ، خطر کن فارسی نهم
میر: فرمانروا | چو: مانند |
بیچیز: ندار | رویاروی: روبرو شدن |
شغل پست: کار بیارزش | داعیه: انگیزه، علت |
چون افتادی: چگونه رسیدی | باطن: درون |
دیوان: کتاب شعر | دارایی: ثروت و مال |
بدین: به این | رحلت: ترک کردن، سفر کردن |
مهتری: بزرگی، سروری | شوکت = شکوه: عظمت و بزرگی |
کام: دهان | ترقّی: پیشرفت |
شو: برو | جمله: همه، همگی |
خطر کن: خطر پذیر باش؛ کار اقدام به کار خطر ناک کن (خودت را برای موفق شدن به خطر بینداز) | اصل: حقیقت |
عز: عزت، ارجمندی | سبب: علت |
جاه: مقام و منزلت، جایگاه ویژه | – |
تاریخ ادبیات شو خطر کن فارسی نهم
شاعر/ نویسنده:
– نظامی عروضی
قرن / سال:
– قرن ششم
اثر/ آثار:
– مجمع النوادر (چهار مقاله)
ویژگی/ اهمیت:
– نویسنده و شاعر ، کتاب دربارۀ دبیری، شاعری، نجوم و طبابت است.
- hamyar
- hamyar.in/?p=17349
عالی بود
توی متن یه جا اشتباه بین دوتا کلمه نوشته بودین( ف)
داعیه ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم (ف )راضی نتوانستم بود دارایی ام بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش ، رحلت کردم.
ممنون علامت ویرگول بوده
عالی بود
عالیهههههههههه
عالی و مختصر استیکر گل
خیلی هم عالی 🧠🏅
عالییی
واو✨✨✨✨
ممنونم عالی بود