معنی حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم ✅ صفحه ۹۲

معنی حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم صفحه ۹۲

حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم صفحه ۹۲

معنی حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم صفحه ۹۲

حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم صفحه ۹۲

معنی فارسی ششم ابتدایی / حکایت عمر گرانمایه صفحه ۹۲

معنی حکایت عمر گران مایه فارسی ششم

دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی.
معنی: دو برادر بودن که یکی به پادشاه خدمت می کرد و دیگری با کار و تلاش خود روزی به دست می آورد

باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مَشَقّتِ کارکردن بِرَهی؟
معنی: خلاصه، برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت که: چرا تو خدمت و چاکری پادشاه را انجام نمی‌دهی تا از رنج و سختی کار کردن رها شوی؟

گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذلّتِ خدمت، رهایی یابی
معنی: برادر فقیر گفت: تو چرا کار نمی کنی تا از خفّت و خواری خدمت به سلطان راحت شوی

که خردمندان گفته‌اند: نانِ خود خوردن و نشستن بِه که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن.
معنی: که دانایان گفته اند: از دست رنج خود استفاده کردن و در آرامش بودن بهتر از کمربند طلا بستن و نزد پادشاه خدمت کردن است

به دست آهنِ تفته کردن خمیر ◈※◈ بِه از دست بر سینه، پیشِ امیر
معنی: آهن گداخته را با دست مانند خمیر شکل دادن بهتر است از اینکه دست بر سینه در خدمت پادشاه بایستی.

عمرِ گران مایه در این صرف شد ◈※◈ تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
معنی: عمر ارزشمند خود را هدر دادم به خاطر اینکه تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم.

ای شکمِ خیره به نانی بساز ◈※◈ تا نکنی پشت به خدمت، دو تا
معنی: ای شکم گستاخ با تکه نانی سر کن تا برای خدمت به هر کسی تعظیم نکنی.

معنی کلمات حکایت عمر گران مایه فارسی ششم

سلطان: پادشاه تفته: گداخته ، داغ
باری: خلاصه، به هر حال، در هر صورت، دست کم، حداقل، یک بار گران مایه: گران بها
توانگر: ثروتمند صرف شد: سپری شد
مشقّت: سختی ، رنج صیف: تابستان
بِرَهی: رها شوی ، آسوده شوی شتا: زمستان
مذّلت: خواری ، خفّت ، پستی خیره: بی ارزش ، بی مقدار ، پست
کمر زرّین: کمربند طلایی بساز: قناعت کن
بِه: بهتر درویش: فقیر

کلمات و مخالف متضاد حکایت عمر گران مایه فارسی ششم

هم خانواده کلمات عمر گران مایه فارسی ششم

خدمت: خادم، مخدوم، خدمتکار، خدمات
سلطان: سلطنت، سلطه، مستولی
زور: زوری، زبردست، زورگویی
مشقت: شاق، مشقت‌بار، مشقت‌کش
رهایی: رهیدن، رها، آزاد
مذلت: ذلیل، مذلول، ذلت
نشستن: نشست، نشین، نشستگاه
بستن: بسته، بستنی، بسته‌بندی
صرف: مصرف، مصروف، صرفه
عمر: معمور، عمارت، معماری

مخالف و متضاد عمر گران مایه فارسی ششم

توانگر ناتوان
رهایی گرفتاری
ایستادن نشستن
گران ارزان
شتا صیف

اگر انسان کارش را خودش انجام دهد و از بقیه کمکی نخواهد، بهتر است. زیرا ممکن است کسانی باشند که در کار او مشکل ایجاد کنند و او را فریب دهند تا به مقصدش نرسد. (کمک گرفتن از دیگران فقط زمانی مفید است که انسان به فرد مقابل اعتماد داشته باشد)

همین حالا همیار را نصب کنید و همیشه یک معلم همراه خود داشته باشید.
"نصب از مایکت و بازار "

در بخش بالا از سایت همیار برای شما ، معنی حکایت عمر گرانمایه فارسی ششم ✅ صفحه ۹۲ را قرار دادیم پیشنهاد میشود برای بخش بعدی از معنی کلمات درس چهاردهم فارسی ششم و برای بخش قبلی از کلمات هم خانواده و متضاد شعر شیر خدا فارسی ششم استفاده نمایید.
برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.