معنی حکایت نام خوشبو فارسی هشتم صفحه ۸۰
حکایت نام خوشبو فارسی هشتم
حکایت نام خوشبو فارسی هشتم
معنی فارسی هشتم / حکایت نام خوشبو فارسی هشتم صفحه ۸۰
حکایت: نام خوشبو
یکی از عارفان روزی در راه، کاغذی دید که نام مبارک پروردگار (بسم الله) بر آن نوشته شده بود و مردم پا بر آن مینهادند و میگذشتند.
معنی: روزی یکی از خداشناسان در راهی کاغذی دید که نام بابرکت خداوند بر روی آن نوشته شده بود و مردم بر روی آن پا می گذاشتند و عبور می کردند.
واژه های مهم:
عارفان: جمع عارف، خداشناسان
مبارک: با برکت
ایستاد و کاغذ را برگرفت و آن کاغذ را معطّر گرداند و اندر شکاف دیوار نهاد تا از آسیب پای رهگذران در امان باشد.
یستاد و کاغذ را بلند کرد و آن را خوش بو کرد و در شکاف دیواری گذاشت تا رهگذران بر روی آن پا نگذارند.
واژه های مهم:
برگرفت: بلند کرد
معطّر: خوش بو
اندر: در
مدّتها گذشت. شبی به خواب دید که ندایی به او میگوید: «ای دوست! نام من خوشبو کردی و مرا بزرگ داشتی و حرمت نهادی. ما نیز نام تو معطّر گردانیم، در دنیا و آخرت تو را بزرگ و گرامی خواهیم داشت».
معنی: مدت ها گذشت. شبی در خواب دید که صدایی به او می گوید: ای دوست من! بخاطر اینکه به من احترام گذاشتی و نام من را خوش بو کردی من هم نام تو را خوش بو می کنم و تو را در دنیا و آخرت بزرگ و عزیز خواهم کرد.
واژه های مهم:
ندا: صدا
حرمت نهادن: احترام گذاشتن
پیام حکایت: پیام اصلی این حکایت تأکیدی بر بزرگداشت و حرمت نهادن به اسم های خداوند بزرگ است که یکی از سنت های دیر پای فرهنگ و ادب و تمدن ایران و اسلام است.
کلمات مهم حکایت نام خوشبو فارسی هشتم
عارف: خداشناس | شکاف: درز، رخنه، روزنه، سوراخ، |
مبارک: با برکت ، خجسته ، فرخنده | آسیب: زخم ، صدمه . رنج . آفت ، بلا. آزار. زیان ، ضرر. |
بسم الله: به نام خدا | رهگذر:عابر پیاده، مسافر |
معطر:خوشبو | امان: ایمن شدن ، بی ترس و بیم گردیدن |
اندر: (حرف اضافه ) به معنی در باشد که بعربی فی گویند | ندا:بانگ و فریاد |
- hamyar
- hamyar.in/?p=21322