معنی حکایت درخت گردکان فارسی پنجم✅ صفحه ۲۴

معنی حکایت درخت گردکان فارسی پنجم صفحه ۲۴

معنی حکایت درخت گردکان فارسی پنجم

معنی حکایت درخت گردکان فارسی پنجم✅ صفحه ۱۶

معنی حکایت درخت گردکان فارسی پنجم

معنی فارسی پنجم /درخت گردکان فارسی پنجم

معنی کلمات حکایت درخت گردکان فارسی پنجم

جالیز: مزرعه، جای کاشتن
گردکان: گردو
الله اکبر: خدا بزرگتر است
ناگهان: یکدفعه
وحشتناک: ترسناک
به خود آمدن: هوشیار شدن
بلا: مصیبت، آفت، بدبختی
وحشتناک: ترسناک

متن حکایت درخت گردکان

روزی مردی سوار بر الاغش به یک جالیز خربزه رسید. خسته و تشنه، زیر سایه درخت گردویی که کنار جالیز بود، رفت و آنجا دراز کشید. او که از دیدن بوته‌های خربزه و درخت گردو، به فکر فرو رفته بود، پیش خودش گفت: «درختِ گردکان به این بلندی، درخت خربزه الله اکبر!، من که از کار خدا هیچ سر درنمی‌آورم؛ آخر چگونه خربزه به آن بزرگی را روی بوته‌ای به آن کوچکی و گردوی به این کوچکی را روی درختی به این بزرگی، آفریده است!».
در همین فکر بود که ناگهان، گردویی از شاخه جدا شد و به پیشانی‌اش خورد.
مرد، به خود آمد و دست به دعا برداشت و گفت: «خدایا شکرت. حالا می‌فهمم که اگر خربزه‌ای به آن بزرگی را روی درخت، قرار داده بودی و اکنون به جای گردو، آن خربزه به سرم خورده بود، چه بلای وحشتناکی به سرم می آمد».

معنی روان حکایت درخت گردکان فارسی پنجم

در این حکایت، مردی سوار بر الاغش به یک باغ خربزه می‌رسد. او پس از یک روز خسته و تشنه، زیر سایه درخت گردویی که در کنار باغ است می‌نشیند و دراز می‌کشد. در حین استراحت و مشاهده بوته‌های خربزه و درخت گردو، به فکر فرو می‌رود و با خود می‌گوید که چطور ممکن است درختی به این بلندی، گردویی به این کوچکی داشته باشد و در عوض، خربزه‌ای به این بزرگی روی بوته‌ای کوچک رشد کند.

او از اینکه نمی‌تواند درک کند خدا چگونه چنین آفریده‌هایی را خلق کرده است، تعجب می‌کند.در حین تفکر، ناگهان گردویی از درخت جدا شده و به پیشانی‌اش می‌خورد. مرد با این اتفاق به خود می‌آید و متوجه می‌شود که اگر به جای گردو، آن خربزه بزرگ به سرش خورده بود، چه بلای وحشتناکی ممکن بود برایش پیش بیاید. او در نهایت از خداوند تشکر می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که باید به حکمت خداوند در آفرینش موجودات ایمان داشته باشد.

هم خانواده کلمات حکایت درخت گردکان فارسی پنجم

فکر= افکار، تفکر
بلندی= بلند
آفریده= آفریدگار

مخالف کلمات حکایت درخت گردکان فارسی پنجم

روز  شب
بلند کوتاه
بزرگ کوچک
جدا شد وصل شد

جواب سوال صفحه ۲۴ فارسی پنجم

🟠 حکایتی که خواندید، با مفهوم کدام‌یک از مَثَل‌های زیر ارتباط دارد؟
– سحرخیز باش تا کامروا باشی.
– دست بالای دست بسیار است.
– ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.
– مرغ همسایه، غاز است.
– عقلش به چشمش است. درست ✔
– جوجه‌ها را آخر پاییز می‌شمارند.

معنی ظرب المثل های حکایت درخت گردکان

سحرخیز باش تا کامروا باشی:
برای رسیدن به موفقیت باید زود از خواب بیدار شد و تلاش کرد.
دست بالای دست بسیار است:
همیشه کسی قوی‌تر و تواناتر از تو پیدا می‌شود.
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است:
هر موقعیتی را که برایت پیش می‌آید، باید از آن استفاده کنی.
مرغ همسایه، غاز است:
همیشه چیزهای دیگران بهتر به نظر می‌رسد.
عقلش به چشمش است:
عقل و شعور کمی دارد و فقط به ظاهر چیزها توجه می‌کند.
جوجه‌ها را آخر پاییز می‌شمارند:
نتیجه‌ی هر کاری را باید در پایان آن دید.

در بخش بالا از سایت همیار برای شما ، معنی حکایت درخت گردکان فارسی پنجم✅ صفحه ۲۴ را قرار دادیم پیشنهاد میشود برای بخش بعدی از معنی کلمات درس سوم فارسی پنجم و برای بخش قبلی از معنی شعر فضل خدا استفاده نمایید. همچنین میتوانید از صفحه ۱۹ فارسی پنجم نیز دیدن فرمایید.
برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.