جواب درس هشتم از من تا خدا هفتم
جواب فعالیت های درس ۸ تربیت دینی هفتم
جواب فعالیت های درس ۸ تربیت دینی هفتم
انتخاب سریع صفحه :
جواب از من تا خدا هفتم / درس ۸: غرق نعمتم کردی
ایستگاه تفکر صفحه ۱۰۶ از من تا خدا هفتم
جمله «نیمه پُرِ لیوان را ببینید» با صحبتهای نعیم چه ارتباطی دارد؟ در این خصوص در کلاس گفتوگو کنید.
جواب: این جمله به طرز فکر و نگرش مثبت نعیم به زندگی و مسائل پیرامونش اشاره دارد. «نیمه پُرِ لیوان را ببینید» یعنی توجه به جنبههای مثبت هر شرایط و تمرکز بر داشتهها و فرصتها به جای مشکلات و کمبودها. صحبتهای نعیم احتمالاً بر این موضوع تأکید دارد که افراد میتوانند به جای دیدن مشکلات و کاستیها، به چیزهایی که دارند یا توانایی دستیابی به آنها را دارند، فکر کنند.
سخنی با والدین صفحه ۱۰۶ از من تا خدا هفتم
چگونه میشود میل بچهها به بازی یارانهای را مدیریت کرد؟
جواب: حدود زمان مشخص برای بازی، تشویق بازی های غیر یارانه ای، نقش مدل بودن والدین، گفتگو و آموزش درباره خطرات اعتیاد و اهمیت تعادل، و پیشنهاد جایگزین های جذاب از جمله راهکارهای موثر هستند. هر کودک متفاوت است، پس روش ها را با توجه به او تنظیم کنید و در صورت نگرانی، با یک متخصص مشورت نمایید.
ایستگاه تفکر صفحه ۱۰۸ از من تا خدا هفتم
اگر شما ثروت قارون را داشته باشید چگونه شکر آن را بهجا میآورید؟
جواب: میتوان با کمک به نیازمندان، سرمایهگذاری در اشتغالزایی، ایجاد زیرساختهای رفاهی و آموزشی، حفاظت از محیطزیست و حمایت از خیریهها، ثروت را در جهت خیر جامعه و برکتآفرینی هدایت کرد.
ایستگاه تفکر صفحه ۱۱۱ از من تا خدا هفتم
شما هم مواردی از حقالناس را نام ببرید که در محیط کسبوکار باید به آن توجه کرد.
جواب: – قیمتگذاری منصفانه
– کیفیت در خدمات و محصولات
– احترام به حقوق کارکنان
– شفافیت در تبلیغات
– وفای به تعهدات
– حفظ حریم خصوصی اطلاعات
– رقابت سالم
سؤالات پایان درس صفحه ۱۱۲ تا ۱۱۳ از من تا خدا هفتم
۱- بین شاکر بودن و احساس محرومیّت چه رابطهای وجود دارد؟ توضیحدهید.
جواب: آدم شاکر چون میداند نباید لحظه ای از شکر دور شود، همیشه به دنبال نعمتی می گردد تا شکرش را به جا آورد. به همی دلیل، همیشه داشته هایش مقابل چشمش هستند. خیلی از نعمت هایی که توجّه دیگران را جلب نمیکند، چشم آدم شاکر را جذب می کند. یکی از خطراتی که انسان را تهدید میکند و باعث میشود از زندگی اش راضی نباشد، احساس محرومیت است. شکرگزاری ما را از این خطر دور می کند.
۲- انسانی که بیشتر به داشتههایش فکر میکند، هنگام مواجهه بامشکلات چگونه رفتار میکند؟
جواب: – انسانی که به داشته هایش توجه میکند، تحمل سختی ها برایش آسان می شود و تلاش می کند مشکلش را حل کند.
– یکی دیگر از فایده های شکرگزاری، بالا رفتن تحمل انسان در برابر مشکلات است. وقتی در کنار نعمت ها، انبوهی از داشته ها را میبیند، دلش قوی میشود.
۳- تفکر در نعمتهای الهی چه تأثیری در محبّت ما به خدا دارد؟
جواب: یکی از فایده های فکر کردن به نعمتهای خدا، زیاد شدن محبّت انسان به اوست.
۴- آیا قارون و افرادی مانند او را میتوان یکتاپرست واقعی دانست؟ چرا؟
جواب: خیر، او به جای بندگی خدا، بنده ثروت بود. او اعتقاد داشت آنچه به دست آورده، با دانش خودش بوده و ربطی به لطف خدا ندارد. او با غرور و ناشکری زندگی خود را ویران کرد.
۵- فرزانه در والیبال استعداد خوبی دارد و همه بچهها او را تحسین میکنند. همکلاسی او زهرا در زمینه نقاشی استعداد دارد و همیشه مشغول طراحی است. هر وقت فرزانه موفقیت او را میبیند، استعداد و موفقیت خود را فراموش میکند و ذهنش درگیر این مسئله میشود که چرا نقاشی بلد نیست، چرا خدا بهزهرا چنین استعدادی داده اما به او نه.
بهنظر شما چرا برخی افراد در اینگونه موقعیتها، رفتاری شبیه بهفرزانه دارند؟
چه خطری آنان را تهدید میکند و دچار چه مشکلاتی خواهند شد؟
جواب: افرادِی که به جای قدردانی از آنچه دارند، به چیزهایی که ندارند فکر میکنند، مانند فرزانه، گرفتار حسرت و غبطه میشوند. این حالت ذهنی میتواند مانع از شکرگزاری و رضایت زندگی شود و در نتیجه، آنها را از استفادهی درست از استعدادها و تواناییهای خود باز میدارد. به جای تلاش برای پیشرفت، درگیر مقایسههای بیپایان با دیگران میشوند. چنین افرادی معمولا در برابر چالشها و سختیها آسیبپذیرتر بوده و تحمل کمتری دارند، چرا که همیشه احساس محرومیت از نعمتهای دیگران میکنند.
۶- «هر روز که از خواب بیدار میشوم چشمهایم را باز میکنم. گویی که بار اول است که میبینم. اگر بار اول باشد که میبینی قدرش را میدانی. اگر تصور کنی امروز بار اول است که میشنوی، چه احساسی پیدا میکنی؟ اگر فکر کنی کیف مدرسهات را همین امروز خریدهای، چه احساسی داری؟
چقدر مراقبش هستی و سعی میکنی از آن درست استفاده کنی؟ درباره همه داشتههایم اینطور نگاه میکنم. در این صورت، همشکرگزار میشوی و هم احساس محرومیت نمیکنی.»
این پیشنهاد من برای کسی است که دوست دارد آدم شاکری باشد و به داشتههای خود توجه کند. شما یک پیشنهاد دیگر ارائه دهید و نتیجه آن را برای دوستانتان توضیح دهید.
جواب: پیشنهاد من این است که دفتر شکرگزاری روزانه داشته باشیم. هر روز صبح یا شب، سه چیز کوچک یا بزرگ را که بابتشان شکرگزار هستیم، یادداشت کنیم. این کار میتواند از یک اتفاق خوب، یک لحظه آرامشبخش، یا حتی یک لبخند ساده باشد.
فعالیتهای عملکردی صفحه ۱۱۳ از من تا خدا هفتم
۱- داستانسرایی (گروهی)
با داستان قارون ناسپاس و سرنوشت او آشنا شدید. اکنون به کمک همگروهیهای خود، ماجرا را تغییر دهید. قارون یکتاپرست و شاکر را تصور کنید و داستان را بازنویسی کنید. میتوانید داستانهای زیبای خود را روی تابلوی کلاس نصب کنید.
جواب:
قارون یکتاپرست و شاکر
در زمانهای دور، مردی به نام قارون در میان قوم بنیاسرائیل زندگی میکرد. او به سبب تلاش و پشتکار خود به ثروتی عظیم دست یافته بود. اما چیزی که قارون را از دیگر ثروتمندان متمایز میکرد، ایمان قوی و قلب شاکر او بود. او همواره یاد خدا را در دل داشت و نعمتهای بیشمارش را هدیهای از جانب پروردگار میدانست.
قارون به جای غرور و تکبر، همواره به دیگران کمک میکرد. او خانهای بزرگ ساخت که درهای آن همیشه به روی نیازمندان باز بود. در هر عید و مراسم، فقرا و یتیمان بر سر سفره او مینشستند و با او همنشین میشدند.
روزی یکی از نزدیکانش به او گفت: «ای قارون! چرا اینهمه از دارایی خود به دیگران میدهی؟ اگر کمی کمتر بخشنده باشی، خودت راحتتر زندگی میکنی.» قارون با لبخندی پاسخ داد: «این نعمتها از آنِ خداوند است. اگر او خواست، میتواند در یک چشم به هم زدن همه آنها را از من بگیرد. شکرگزاری واقعی در این است که نعمتها را به بندگانش برسانم.»
قارون از هر فرصتی برای خدمت به مردم استفاده میکرد. او نهتنها به نیازمندان کمک مالی میکرد، بلکه آنان را تشویق میکرد تا مهارت بیاموزند و کسبوکار خود را راه بیندازند. روزبهروز بر احترام و محبت مردم نسبت به او افزوده میشد و قارون نیز بیشتر شکرگزار میشد.
خداوند از این همه شکرگزاری و نیکوکاری خشنود بود. نهتنها نعمتهای قارون پایان نیافت، بلکه روزبهروز بیشتر شد. قارون برای قوم خود به الگویی از یکتاپرستی، فروتنی و نیکوکاری تبدیل شد و نام او برای همیشه در یادها باقی ماند.
جوابی دیگر:
قارون یگانه پرست
قارون، مردی بود با قلبی مهربان و روحی پاک. او به درک عمیقی از یکتاپرستی رسیده بود و هر ثانیه زندگی اش را به شکرانه نعمتهای الهی سپری میکرد. با وجود ثروت فراوانش، هیچگاه فراموش نمیکرد که همه چیز از لطف پروردگار است.
او با صداقت و عدالت حاکمیت میکرد و به نیازمندان کمک میکرد. خانه اش همیشه برای بیچارگان باز بود و او با دستان خود نان را پخت و در میان فقرا تقسیم میکرد. قارون، هر شب با قلبی پر از شاکرانه، به آسمان نگاه میکرد و سپاسگزار نعمتهای الهی بود.
اما برخی از مردم حسرت ثروت قارون را در دل داشتند. چشمشان به جواهراتش دوخته بود و به خاطر آن، او را بدبین و ناسپاس جلوه دادند. آنها با زبان شیطانی، شایعاتی علیه او پراکنده کردند و گفتند که قارون به قدرت خود افتخار میکند و از پروردگار غافل است.
قارون، با وجود این حرفها، تسلیم بدگویی نشد. او همچنان در مسیر راست قدم برمیداشت و به یاد داشت که تنها خداست که قضاوت نهایی را دارد. او به مردم گفت: “من ثروت خود را از لطف پروردگار میدانم و هرگز آن را به جای او قرار نمیدهم.”
روزی، فرشتهای از آسمان فرود آمد و به قارون گفت: “پروردگار از شاکرانه تو راضی است و به تو پاداش فراوانی خواهد داد. اما برخی از مردم با بدگویی و حسد، راهت را سد میکنند. تو باید صبر پیشه کنی و به یاد داشته باشی که تنها خداست که قضاوت نهایی را دارد.”
قارون با قلبی آرام، گفت: “من به لطف پروردگار شکرگزارم و از او میخواهم که مردم را هدایت کند.”
فرشته آسمانی سپس به قارون نشان داد که چگونه باید با مردم رفتار کند. او به او گفت: “با مهربانی و عدالت حاکمیت کن، به نیازمندان کمک کن و همیشه به یاد داشته باش که ثروت تو از لطف پروردگار است.”
قارون، با الهام از سخنان فرشته، زندگی خود را با شاکرانه و صداقت بیشتری سپری کرد. او به مردم ثابت کرد که ثروت واقعی، در محبت، عدالت و شکرگزاری نهفته است.
اینگونه بود که زندگی قارون، به جای سرنوشتی تلخ و عبرتآموز، داستانی شیرین و الهامبخش شد.
۲- مهماننوازان برتر
نعیم و شکور دو دوست باوفا هستند. آنها سعی میکنند یکدیگر را تنها نگذارند و از دیگران انتظار دارند موجب جدایی آنها نشوند. این دو قرار است یک هفته مهمان خانه شما باشند. از شما میخواهم بهرسم مهماننوازی بهگونهای عمل کنید که دوستی آنها محکم باقی بماند. کارهای شایسته خود را که درجهت محکم شدن این دوستی انجام دادهاید، بهصورت زیر ثبت کنید:
– هرکار و رفتار شایسته خود را روی برگه بنویسید.
جواب:
روز اول:
خوشامدگویی گرم: با نعیم و شکور به صورت صمیمانه خوش آمد گویی کردم و به آنها احساس راحتی در خانه دادم.
اطلاعات محلی: اطلاعاتی درباره جاذبه های گردشگری، رستوران ها و مکان های تفریحی اطراف را در اختیارشان قرار دادم تا بتوانند برنامه ریزی کنند.
روز دوم:
غذاهای مورد علاقه: از نعیم و شکور پرسیدم که غذاهای مورد علاقه شان چیست و سعی کردم در وعده های غذایی تنوع ایجاد کنم.
فعالیت مشترک: یک بازی یا فعالیت گروهی پیشنهاد دادم تا فرصت بیشتری برای گفتگو و خندیدن با هم داشته باشند.
روز سوم:
فضای خصوصی: به نعیم و شکور احترام گذاشتم و اجازه دادم که در صورت نیاز، زمان تنهایی را سپری کنند.
گوش شنوا: به صحبت هایشان گوش فرا دادم و سعی کردم به مسائل و مشکلاتشان با همدلی پاسخ دهم.
روز چهارم:
خارج از خانه: یک برنامه تفریحی خارج از منزل ترتیب دادم، مانند رفتن به پارک، موزه یا سینما، تا فرصت بیشتری برای گذراندن زمان با هم داشته باشند.
یادگاری: یک یادگاری کوچک و نمادین برای هر دو تهیه کردم تا به عنوان یادگاری از این سفر با خود ببرند.
روز پنجم:
مشارکت در کارهای خانه: سعی کردم کارهای خانه را به صورت مشترک انجام دهیم تا احساس همکاری و همدلی بیشتر شود.
شب شعر: یک شب شعر ترتیب دادم و به نعیم و شکور فرصت دادم تا اشعار خود را بخوانند یا به شعر دیگران گوش دهند.
روز ششم:
بازخورد: از نعیم و شکور پرسیدم که از اقامتشان در خانه من چه نظری دارند و آیا چیزی را دوست نداشتند؟
هدیه یادبود: یک هدیه کوچک و نمادین برای هر دو به عنوان یادگاری از این سفر تهیه کردم.
روز هفتم:
خداحافظی صمیمانه: با نعیم و شکور خداحافظی گرم و صمیمی کردم و آرزوی موفقیت و خوشبختی برایشان کردم.
– در جلسه دیگر برگههای خود را بهکلاس بیاورید و با کمک معلم به نوشتههای خود و اعضای گروه امتیاز دهید.
– یادتان باشد برای نعمتهای تکرار نشدنی مانند عمر، پدر و مادر امتیاز ویژهای ثبت کنید.
– اکنون مهماننوازان برتر را تشویق کنید.
- hamyar
- hamyar.in/?p=42576
عالی بود