معنی شعر خوانی دلیران و مردان ایران زمین فارسی دهم
معنی صفحه ۱۰۸ و ۱۰۹ فارسی دهم
معنی صفحه ۱۰۸ و ۱۰۹ فارسی دهم
معنی فارسی دهم / شعر خوانی: دلیران و مردان ایران زمین
۱- چو هنگامه آزمون تازه شد *** دگرباره ایران پرآوازه شد
معنی: هنگامی که زمان آزمایش و امتحان فرا رسید، بار دیگر نام ایران مشهور شد.
قلمرو زبانی:
چو: هنگامی که
هنگامه: زمان، غوغا
تازه شد: تجدید شد، دوباره فرارسید
دگرباره: بار دیگر
پرآوازه: مشهور، نامی
قلمرو ادبی:
قالب: مثنوی
وزن: فعول فعول فعول فعل (رشته انسانی)
۲- از این خطّه نغز پدرام پاک *** و زین خاک جان پرور تابناک
معنی: از این سرزمین عالی، شاد و پاک، که سرزمین جان پرور و درخشان است،
قلمرو زبانی:
خِطّه: سرزمین
نغز: عالی (هم آوا؛ نقض: شکستن)
پدرام: سرسبز و خرّم
موقوف المعانی
قلمرو ادبی:
خاک: مجاز از سرزمین
تابناک: درخشان.
۳- از این مرز فرخنده مردخیز *** کنام پلنگان دشمن ستیز
معنی: از این کشور مبارک و دلاورپرور که محل زندگی دلاوران همچون پلنگ و دشمن ستیز است،
قلمرو زبانی:
فرخنده: مبارک
مردخیز: دلاورپرور
کنام: لانه
ستیز: جنگ
دشمن ستیز: صفت فاعلی کوتاه، دشمن ستیزنده
موقوف المعانی
قلمرو ادبی:
مرز: مجاز از کشور
پلنگ: استعاره از دلاور
۴- دگر ره چنان شد هنر آشکار *** کز آن خیره شد دیده روزگار
معنی: بار دیگر چنان فضیلت و هنر آشکار شد که چشم روزگار از فضیلت این دلاوران متحیر ماند.
قلمرو زبانی:
ره: باره
هنر: فضیلت
خیره: متحیّر، سرگشته
دیده: چشم
قلمرو ادبی:
دیده روزگار: جانبخشی (استعاره پنهان).
۵- دلیران و مردان ایران زمین *** هژیران جنگ آور روز کین،
معنی: دلاوران و مردان ایران زمین که هوشیارند و در میدان جنگ، جنگجو،
قلمرو زبانی:
زمین: سرزمین
هژیر: خوب، پسندیده؛ چابک، چالاک
جنگ آور: جنگجو
کین: انتقام
موقوف المعانی
قلمرو ادبی:
روز کین: کنایه از روز جنگ و نبرد
واج آرایی: «ن»
۶- خروشان و جوشان به کردار موج *** فراز آمدند از کران فوج فوج
معنی: فریاد زنان و پرخشم همانند موج دریا دسته دسته از افق به دشمن نزدیک شدند.
قلمرو زبانی:
خروشان: فریاد زنان
جوشان: کنایه از پر خشم
به کردار: به مانند، ادات تشبیه
فرازآمدن: نزدیک آمدن، رسیدن
کران: افق، کناره و گوشه
فوج: دسته، گروه
قلمرو ادبی:
فوج، موج: جناس ناهمسان
واج آرایی «ر»
واژه آرایی: فوج.
۷- به مردی به میدان نهادند روی *** جهان شد از ایشان پر از گفتگو
معنی: با مردانگی به میدان جنگ رفتند و مردم جهان ایشان را بسیار ستودند و ایشان بسیار سرشناس گشتند.
قلمرو زبانی:
به مردی: با مردانگی
قلمرو ادبی:
روی نهادن: روی کردن، کنایه از رفتن
جهان: مجاز از مردم جهان
پر از گفتگو شدن: کنایه از ستودن، نامی شدن
واج آرایی: «ن»
۸- که اینان ز آب و گل دیگرند *** نگهبان دین حافظ کشورند
معنی: این دلاوران سرشت و ذاتشان با ما تفاوت دارد. ایشان نگاهبان دین اسلام و نگهدارنده کشور ایرانند.
قلمرو زبانی:
حافظ: نگاهدارنده
قلمرو ادبی:
آب و گل: مجاز از سرشت، تلمیح به داستان آفرینش
واج آرایی: «ن»
۹- بداندیش را آتش خرمن اند *** خدنگی گران بر دل دشمن اند
معنی: ایشان نابودکنندۀ هستی دشمن هستند و مانند تیری بر دل بدخواهانشان مینشینند.
قلمرو زبانی:
را در «بداندیش را»: اضافه گسسته «آتش خرمن بداندیش»
بداندیش: دشمن
خرمن: تودههای غله
خدنگ: درختی است بسیار سخت که از چوب آن نیزه و تیره میسازند
گران: پر وزن
قلمرو ادبی:
بداندیش را … : تشبیه «ایشان مانند آتش، هستی دشمن را نابود میکنند»
خرمن: استعاره از هستی دشمنان
خدنگ: مجاز از تیر
خدنگی گران …: تشبیه، مانند تیری بر دل دشمن مینشینند
واج آرایی: «ن»
۱۰- ز کس جز خداوندشان بیم نیست *** به فرهنشگان حرف تسیلم نیست
معنی: ایشان جز خداوند از کسی نمیهراسند و هیچ گاه به دشمن تسلیم نمیشوند.
قلمرو زبانی:
بیم: ترس
به: در
فرهنگ: واژه نامه
قلمرو ادبی:
به فرهنگشان حرف تسیلم نیست: کنایه از این که «هیچگاه به دشمن تسلیم نمیشوند».
واج آرایی: «ن»
۱۱- فلک در شگفتی ز عزم شماست *** ملک آفرین گوی رزم شماست
معنی: آسمان از همت و اراده شما شگفت زده شده است. فرشته جنگ و جنگآوری شما را میستاید.
قلمرو زبانی:
فلک: گردون، آسمان
عزم: اراده و همت
مَلَک: فرشته (شبه هماوا؛ مَلِک: شاه، مُلک: فرمانروایی، مِلک: زمین)
رزم: جنگ
قلمرو ادبی:
فلک در … : جانبخشی
فلک، ملک؛ عزم، رزم: جناس ناهمسان.
عزم، رزم: قافیه؛ شماست: ردیف
۱۲- شما را چو باور به یزدان بود *** هم او مر شما را نگهبان بود
معنی: چون شما به خداوند باور و اعتقاد دارید، همو از شما نگاهبانی خواهد کرد.
قلمرو زبانی:
را: نشانۀ دارندگی و مالکیت
یزدان: خدا
قلمرو ادبی:
واژه آرایی: شما، بود
واج آرایی: «ا»
- 0 نظر
- hamyar
- hamyar.in/?p=13405