معنی شعرخوانی وطن فارسی یازدهم + کلمات و آرایه ها
شعرخوانی وطن صفحه ۱۱۵ فارسی یازدهم
شعرخوانی وطن صفحه ۱۱۵ فارسی یازدهم
معنی فارسی یازدهم / شعرخوانی وطن
۱ .منم پور ایران و نام آورم | ز نیروی شیران بود گوهرم |
معنی: من ایرانی و پُرآوازه هستم. اصل و نژاد من ریشه در پهلوانان نیرومند این کشور دارد.
کلمات:
پور: فرزند مذکّر، پسر
گوهر: اصل و نژاد
بیت: سه جمله
«-َم» به ترتیب در نام آورم و گوهرم: فعل اسنادی «هستم» و «مضافٌ الیه»
قلمرو ادبی: شیران: استعاره از مردان شجاع
پور ایران: اضافه استعاری
ایران: مجاز از مردم ایران
گوهر: مجاز از نژاد
ایران و شیران: جناس.
۲ .کنم جان خود را فدایِ وطن | که با او چنین است پیمان من |
معنی: با وطنم پیمان بسته ام که جانم را فدای آن کنم.
کلمات:
پیمان: عهد، قرار، قرارداد
بیت: دو جمله به شیوه بلاغی
جان: نقش مفعول
فدا و چنین: نقش مسند.
قلمرو ادبی: پیمان بستن برای وطن: تشخیص و استعاره.
۳ .دفاع از وطن، کیشِ فرزانگیست | گذشتن ز جان، رسم مردانگیست |
معنی: دفاع از وطن جزئی از اصول دانایی و خردمندی است و فدا کردنِ جان برای وطن از نشانه های جوانمردی است.
کلمات:
کیش: آیین، دین، مذهب
فرزانگی: خردمندی، عاقلی
رسم: روش، شیوه، منش
بیت: دو جمله
کیش و رسم: نقش مسند.
قلمرو ادبی:
رسم و کیش: مراعات نظیر (تناسب)
واج آرایی «ن».
۴ .کسی کز بدی، دشمن میهن است | به یزدان، که بدتر ز اهریمن است |
معنی: هر کسی از روی بدذاتی با وطن دشمنی می کند، به خدا قسم از شیطان بدتر است.
کلمات:
یزدان: یکی از نامهای خداوند
اهریمن: شیطان، دیو
بیت: سه جمله
حذف فعل جمله دوم به قرینه معنایی: به یزدان سوگند می خورم
قلمرو ادبی:
یزدان و اهریمن: تضاد.
۵ .مرا اوج عزّت در افلاک توست | به چشمانِ من کیمیا خاک توست |
معنی: اوج شکوه و سربلندی من، زیر آسمان تو، به دست می آید. در نزد من، خاک تو همچون طلا و جواهر باارزش است.
کلمات:
اوج: بالا، بلندترین نقطه
عزّت: ارجمندی، بزرگواری
افلاک: جمع فلک، آسمان ها، چرخ ها
کیمیا: مادّهای فرضی که به گمان پیشینیان، فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره تبدیل می کند
بیت: دو جمله
«را» در مرا اوج عزّت: فکّ اضافه (اوجِ عزّتِ من)
قلمرو ادبی:
افلاک: مجاز از تمام کشور
چشمان: مجاز از نظر و دیدگاه
خاک مانند کیمیا: تشبیه
افلاک و خاک: تضاد.
۶ .رَود ذرّهای گر ز خاکت به باد | به خون من آن ذرّه آغشته باد |
معنی:ای وطن! اگر کسی بخواهد یک وجب از خاک تو را بِبَرد؛ بدان که من در برابر او می ایستم و با خونم از تو محافظت می کنم.
کلمات:
باد در مصراع اول: هوا
باد در مصراع دوم: فعل دعایی از مصدر بودن
آغشته: آمیخته، مخلوط
بیت: دو جمله
آغشته: نقش مسند.
قلمرو ادبی:
خاک: مجاز از سرزمین
به باد رفتن: کنایه از نابود شدن
آمیخته شدن خون با خاک وطن: کنایه از شهادت در راه میهن
خاک و باد: مراعات نظیر (تناسب)
ذرّه: آرایه تکرار
باد (هوا) و باد (فعل دعایی): جناس تام (همسان)
- hamyar
- hamyar.in/?p=12055