جواب صفحه ۲۰ نگارش هفتم

جواب صفحه ۲۰ نگارش هفتمنگارش هفتم صفحه ۲۰
جواب صفحه ۲۰ نگارش هفتم / درس اول نگارش هفتم / در این بخش از همیار پاسخ صفحه ۲۰ نگارش کلاس هفتم را قرار داده ایم؛ دانش‌آموزان میتوانند با استفاده از این بخش مهارت‌های نوشتاری خود را بهبود ببخشند.

صفحه ۲۰ نگارش هفتم با جواب

◆ ◆ اکنون از میان موضوع های زیر یکی را انتخاب کنید، نخست کمی درباره آن بیندیشید و پس از شکلگیری نقشه ذهنی، سفر نوشتن را آغاز کنید: 

پاییز نگارش

بخش آغازین:
به نام خداوند مهربانی که این‌همه زیبایی را برای ما آفریده است، انشای خود را آغاز می‌کنم.
بخش میانی:
من فصل پاییز را خیلی دوست دارم. یکی از دلایلش این است که مدرسه‌ها در پاییز شروع می‌شوند و من دوباره دوستانم را می‌بینم، با آن‌ها بازی می‌کنم و شروع به درس خواندن و تلاش برای ساختن آینده خود می‌کنم. البته شاید بعضی‌ها از شروع مدرسه خوشحال نشوند و دلشان بخواهد همیشه بازی کنند و در خانه استراحت کنند، ولی بعد از مدتی حوصله‌شان سر می‌رود و دوست دارند دوباره به مدرسه بیایند و دوستان و معلمان مهربان را ببینند.
دلیل دیگر من برای دوست داشتن پاییز، زیبایی این فصل است. برگ‌هایی که در بهار و تابستان سبز بودند، در پاییز به رنگ‌های زرد، نارنجی، قرمز و قهوه‌ای درمی‌آیند و انگار همه‌جا رنگارنگ و زیبا می‌شود. وقتی به پارک می‌رویم، هر درخت به یک رنگ در آمده و همه‌جا، به‌خصوص جنگل‌ها و پارک‌ها، خیلی قشنگ شده است.
در پاییز خرمالوها می‌رسند و لیموشیرین، پرتقال و انار به بازار می‌آیند. بعضی وقت‌ها مادرم انارها را دانه می‌کند و به آن‌ها گلپر و نمک می‌زند و در کاسه‌های کوچک می‌ریزد و به ما می‌دهد که من خیلی خوشم می‌آید. در پاییز، لبوفروش‌ها بر روی گاری‌های قدیمی لبوهای شیرین و قرمز می‌پزند و به ما می‌فروشند. من گاهی با دوستانم از آن‌ها لبو داغ می‌خرم و در راه رفتن به خانه با هم می‌خوریم که خیلی کیف دارد.
من به خاطر باران هم پاییز را دوست دارم، چون عاشق باران هستم و روزهای بارانی دوست دارم زیر باران بروم و بازی کنم. البته باید مراقب باشیم در زیر باران سرما نخوریم. ولی حتی اگر سرما بخوریم، مادرمان برای ما سوپ خوشمزه و شلغم می‌پزد. ما کنار بخاری می‌خوابیم تا خوب شویم.
تازه، پاییز هوا خیلی خوب است؛ نه خیلی گرم و نه خیلی سرد. به خاطر همین می‌توانیم به‌راحتی در خیابان، حیاط و پارک بازی کنیم تا خسته شویم.
بخش پایانی:
فصل پاییز، خوبی‌ها، زیبایی‌ها و خوراکی‌های خوشمزه خودش را دارد که من آن‌ها را خیلی دوست دارم و همیشه دوست دارم زودتر فصل پاییز برسد. من در فصل پاییز، خدا را به خاطر این‌همه قشنگی و زیبایی که برای ما آفریده است، شکر می‌کنم.


حیاط مدرسه 

بخش آغازین:
خاطرات و لحظه‌های خوب و بد ما همیشه در جایی است که در آنجا عمری را گذرانده‌ایم. جایی که اولین بار با اولین قدم دانش‌آموزی آنجا را دیده‌ایم و قدم در راه مدرسه و مسیر پیشرفت گذاشته‌ایم.
بخش میانی:
حیاط مدرسه خلوتگاه و آرامش‌دهنده و گاهی پراضطراب‌ترین لحظات دوران درس و مدرسه‌ی یک دانش‌آموز را تشکیل داده است. زمانی که در حیاط مدرسه قدم زده‌ایم، درس خوانده‌ایم، بازی کرده‌ایم، خندیده‌ایم، گریه کرده‌ایم و گاهی از شادی زیاد و گرفتن نمرات خوب، بالا و پایین پریده‌ایم و اشک شوق ریخته‌ایم. حیاط مدرسه‌ی ما پر از درختان صنوبر و کاج است که زیر سایه‌ی آن‌ها می‌نشینیم و با دوستانمان گل می‌گوییم و گل می‌شنویم.
زمین فوتبالی دارد با تیرک‌های دروازه که همیشه عده‌ای از بچه‌ها در حال بازی در آنجا هستند، توپ را از این سمت به آن سمت می‌برند، گاهی می‌خندند و گاهی دعوا می‌کنند. زمین والیبالی دارد با تور والیبال که تیم والیبال همیشه در حال تمرین است تا برای بازی‌های استانی آمادگی لازم را داشته باشند. حیاط مدرسه ما پر از گل‌های نوشکفته‌ای است که هر کدام عطر و بوی خاصی دارند، به نام عطر نوجوانی! گل‌هایی که روزی باز می‌شوند و هر کدام به سمتی مختلف می‌روند تا آینده‌ساز این مملکت باشند. بله، این گل‌ها همان دانش‌آموزانی هستند که هر ساله عده‌ای با آن خداحافظی می‌کنند و عده‌ای سلام!
بخش پایانی: 
بیاییم همیشه از مدرسه و حیاط مدرسه خود مراقبت کنیم تا در آینده نیز، حیاط مدرسه پر از حال خوب و حس خوب تازگی باقی بماند.


روزی را که دوست دارم، تکرار شود
بخش آغازین: بعضی از خاطرات و روزه ا در زندگی ما وجود دارد که دوست داریم بار ها و بار ها تکرار شوند تا مزه‌ی شیرین و قشنگ ا ن دوباره زیر زبان ما بیاید و با تکرار آن لبخند آشنایی بر لب‌هایمان تداعی شود.
بخش میانی: روزی را که دوست دارم تکرار شود روزی است که مادربزرگ به همراه پدربزرگ به سفر زیارتی کربلا رفتند و در خانه‌ی مادربزرگ شور و حال زیبایی وجود داشت که همه در حال تکاپو برای سامان‌دهی کاره ا و درست و به‌موقع انجام شدن کار ها بودند و همه‌ی فامیل و آشنا همراه دسته‌گل به استقبال مادربزرگ و پدربزرگ رفتیم و مادربزرگ با آن دست‌های چروکیده و مهربانش که بوی عطر دل‌انگیز گلاب را می‌داد مرا نوازش کرد و پدربزرگ مرا در آغوش کشید و مرا غرق خوشحالی کردند.
بعدازآن همگی به سمت خانه برگشتیم و آن شب سفره‌ی خیرات در خانه پهن شد وان حال و هوا لبخند زیبایی بر لب‌های همه نشانده بود و من نیز همراه باهم سن و سال‌های خود با سن نه‌چندان کممان سعی در کمک در کار ها را داشتیم و گوش‌هایی هرچند کوچک در این کار خوب و حال خوب را بگیریم و ما نیز سهیم باشیم تا مادربزرگ و پدربزرگ به داشتن نوه‌هایی مثل ما افتخار کنند. به‌راستی‌که داشتن این دو نعمت بسیار مهم و دل‌نشین است و من همیشه برای داشتن چنین مادربزرگ و پدربزرگی خوشحالم و به خود می‌بالم.
بخش پایانی: همیشه باید قدر روزه‌ای خوبمان و همین‌طور قدر آدم‌های اطرافمان را بدانیم؛ زیرا که تا چشم‌باز کنیم می‌بینیم دیگران روزها و آدم‌ها دیگر در کنار ما نیستند و هیچ‌وقت تکرار نمی‌شوند؛ بنابراین همیشه شاید باشید و قدر یکدیگر را بدانید.

در بخش بالا از سایت همیار برای شما ، جواب صفحه ۲۰ نگارش هفتم را قرار دادیم پیشنهاد میشود برای بخش بعدی از صفحه ۲۱ نگارش هفتم و برای بخش قبلی از صفحه ۱۹ نگارش هفتم استفاده نمایید.
برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.