/ درس اول نگارش نهم/ در این بخش از همیار پاسخ صفحه ۲۱ نگارش کلاس نهم را قرار داده ایم؛ دانشآموزان میتوانند با استفاده از این بخش مهارتهای نوشتاری خود را بهبود ببخشند.
جواب فعالیت نگارشی صفحه ۲۱ نگارش نهم
یکی از موضوع های زیر را انتخاب کنید و پس از طراحی نقشه ذهنی، به کمک یکی از راه های پرورش فکر، متنی درباره آن بنویسید.
◆ گذرِ رودخانه
◆ آدم فضایی
◆ اذان
◆ شانس
◆ فیل و فنجان
(ما برای شما چند موضوع زیبا در همیار آماده کردهایم. از یکی موارد زیر استفاده کنید.)
گذر رودخانه:
گذر از کنار رودخانه همواره برایم سرشار از آرامش و لذت است. صدای دلنواز و موزون آب که به گوش میرسد، احساس وصفناپذیری از آرامش در وجودم ایجاد میکند. رودخانه، با تمام زیباییهایش، در حرکت است و هیچگاه از جنب و جوش باز نمیایستد. همیشه با اشتیاق، هممسیر با آن پیش میروم و گاهی اوقات تا جایی که میتوانم، رودخانه را دنبال میکنم. اما نمیدانم که این جریان پر از زندگی در نهایت به کجا میرسد؟ به دریا؟ به دریاچه؟ یا شاید در جایی ناپدید میشود؟
هر بار که به شگفتیهای رودخانه و دشتها و جنگلهای اطراف آن فکر میکنم، تنها یک نتیجه به ذهنم میرسد: کسی جز خداوند بزرگ نمیتواند خالق این همه زیبایی باشد. به راستی که خداوند بیهمتاست و تنها او قادر است چنین طبیعتی زیبا و بیکران را بیافریند.
هر چقدر که به پیش میروی، در اطراف رودخانه درختان و بوتههای سرسبزی را میبینی که حیات و شادابی خود را مدیون آب زلال و جاری رودخانه هستند. صدای پرندگان و گنجشکها که در کنار صدای آب به گوش میرسد، نوایی دلنشین و روحنواز است که دل هر شنوندهای را مجذوب میکند.
اما حفظ این زیباییها نیازمند تلاش و توجه ماست. وقتی در مسیر رودخانه با زبالهها و آلودگیهایی که برخی افراد بیملاحظه بر جا میگذارند مواجه میشوم، قلبم به درد میآید. این کار نه تنها به خود ما بلکه به تمام موجوداتی که در آن اطراف زندگی میکنند آسیب میرساند. بیایید همه با هم در حفظ و نگهداری این طبیعت بینظیر کوشا باشیم و زیباییهای آن را برای نسلهای آینده نیز حفظ کنیم.
⏬دانلود متن های بیشتر گذر رودخانه
آدم فضایی
آدم فضایی که من میشناسم، نه شبیه به ابرقهرمانهای فیلمهای تخیلی شماست و نه یک ربات پیشرفته با تجهیزات فوق مدرن. آدم فضایی من، یک موجود متفاوت است که هیچگاه خود را به نمایش نمیگذارد. او سرد و بیاحساس به نظر میرسد، اما در واقع از تمام احساسات انسانی برخوردار است. این موجود عجیب، بیشتر از ۴۰۰ سال عمر کرده و شغلهای مختلفی را تجربه کرده است، اما هیچگاه از قدرتهای ویژهاش استفاده نمیکند.
آدم فضایی که من میشناسم، به شکلی ساده در جامعه انسانها زندگی میکند، او یک استاد دانشگاه است، همانند انسانها کار میکند و زندگی روزمرهاش را میگذراند. او ماسکی بر چهره ندارد و همه چیز را تجربه میکند: گریه میکند، عاشق میشود، میخندد، بیمار میشود و حتی دلتنگی و نگرانی را نیز احساس میکند.
او که اکنون زمین را خانه خود میداند، به این باور رسیده که انسانها موجوداتی هستند که همواره درخواست کمک دارند و زندگیشان را به بیهودگی میگذرانند. این آدم فضایی شاهد مرگ انسانهای خوب و بیگناه بوده، عشقش را از دست داده و مرگ کودکان معصوم را با چشمان خود دیده است. برای او، همه چیز در زمین عادی شده است: مرگ، جنگ، خونریزی، و کشتار. دیگر حتی وحشیگری و طمع انسانها نیز برایش مثل تبلیغات تجاری بیمعنی و کسلکننده شده است.
او هر روز میبیند که کتابها و فیلمهایی درباره قدرتهای خارقالعاده آدم فضاییها ساخته میشود، و حتی در مدارس انشاهایی با این موضوع نوشته میشود. همه اینها به یک موضوع اشاره دارند: آدم فضایی که جهان را نجات میدهد. اما آدم فضایی من به این نادانیها پوزخندی تلخ میزند و هر روز بیشتر به این واقعیت پی میبرد که زمین دیگر جای زندگی نیست.
⏬دانلود متن های بیشتر آدم فضایی
اذان
مقدمه:
صدای ملکوتی اذان از گلدستههای فیروزهای مسجد محله بلند میشود و آرام آرام بر جان عاشق دیدارم مینشیند. این نوای روحافزا، بار دیگر آرامشی عمیق به من میبخشد و کام جانم را با حلاوت معنوی شیرین میسازد. آری، تو بزرگ و عظیمی، بزرگتر از آنچه در ذهن و عقل ما میگنجد.
بدنه انشا:
الله اکبر، الله اکبر؛ این نغمه الهی مرا به بزرگی تو یادآوری میکند و من، کوچک و ناچیز، در برابر این عظمت الهی آمادهام تا بر سجاده عشق تو بنشینم و با تو راز دل بگویم. نیازم به تو، خواستن تو، و بودن با تو، هر لحظهای که صدای اذان در گوشم طنینانداز میشود، مرا از خود بیخود میکند.
وقتی مؤذن میخواند: اشهد ان لا اله الا الله، به خود میآیم. بله، منم که باز هم شهادت میدهم به یگانگی و بیهمتایی تو. هر بار که این ذکر را میشنوم، مفهومی تازه و پرمعناتر از آن درک میکنم. میگویم وای بر من اگر گاهی تو را با غفلتم فراموش کنم. وقتی شهادت میدهم که جز تو خدایی نیست، به خود قول میدهم که هیچگاه امیدم را به چیزی جز تو نبندم.
حالی عجیب در دل دارم که با شنیدن اشهد ان محمداً رسول الله، به خود میآیم و حس خوبی از مسلمان بودن و پیامبری محمد (ص) در دلم شعلهور میشود. این لحظه، این شهادت، نه تنها با زبانم، بلکه هزاران بار با دلم تکرار میشود. چه زیباییای در این مسلمانی نهفته است.
و هنگامی که اشهد ان علیا ولی الله را میشنوم، بند بند وجودم از اشتیاق میلرزد. نام علی (ع) که بر زبان میآید، جان و روحم زینت مییابد و سپاسگزارم که مولایم، زینتبخش زندگیم است.
نتیجهگیری:
اذان، این ندای الهی، مرا به یاد بزرگترین حقیقتهای زندگی میاندازد. هر بار که صدای آن را میشنوم، وجودم پر از آرامش و عشق الهی میشود و بار دیگر میفهمم که چه موهبتی است که با خداوند، پیامبر (ص)، و امامان (ع) در ارتباطم. اذان، نه فقط یک فراخوان به نماز، بلکه دعوتی است به زندگیای پاک و سرشار از ایمان.
شانس
مرد جوانی که آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی را در دل داشت، نزد کشاورز رفت تا از او اجازه بگیرد. کشاورز با چشمانی پر از اندیشه به مرد نگاهی انداخت و گفت: “اگر میخواهی با دخترم ازدواج کنی، باید توانایی و شجاعت خود را ثابت کنی. برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری، دخترم از آن تو خواهد بود.”
مرد جوان با شور و شوق این چالش را پذیرفت. کشاورز به سمت طویله رفت و در اولین در را باز کرد. با صدای بلند در، بزرگترین و خشمگینترین گاوی که مرد در تمام عمرش دیده بود به سرعت به سمت او حملهور شد. گاو با سمهای سنگینش زمین را میکوبید و با خشمی وصفناپذیر به طرف مرد میآمد. مرد با وحشت خود را کنار کشید و به گاو اجازه داد تا از کنار او عبور کند.
سپس کشاورز در دومین طویله را باز کرد. این بار گاوی کوچکتر ولی همچنان قوی و سریع بیرون آمد. مرد جوان با خود اندیشید: “این یکی هم زیاد خطرناک به نظر میآید، بهتر است این را هم رها کنم. حتماً گاو بعدی کوچکتر و مهار کردنش آسانتر خواهد بود.”
کشاورز برای بار سوم در طویله را گشود. مرد جوان با لبخندی امیدوارانه به انتظار گاو کوچکی که در ذهنش تصور کرده بود، ایستاد. این گاو واقعاً همانطور بود که تصور کرده بود؛ ضعیفترین و کوچکترین گاوی که تا به حال دیده بود. با خوشحالی به سمت گاو دوید، در لحظه مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد… اما با کمال ناباوری، این گاو هیچ دمی نداشت!
مرد جوان در حالی که به شدت ناامید شده بود، فهمید که شانسهای زندگی همیشه به سادگی به دست نمیآیند و گاهی اوقات باید در مواجهه با سختیها، بهترین فرصتها را غنیمت شمرد.
فیل و فنجان
فیل و فنجون چیست؟ اولین چیزی که بعد شنیدن یا دیدن این کلمه به ذهنم خطور میکنه چی میتونه باشه؟ مثلا میتونم بگم بعضی وقتها که تو خیابون قدم میزنم و نگاهم به دو دوست میخوره که یکی خیلی هیکلی و چاق و در مقابل دوستش لاغر و نحیف این به ذهنم میرسه و ناخودآگاه میگم اوه دقیقا فیل و فنجون هستن .
یا اینکه میشه گفت شاید روزی، روزگاری یک فیلی خواسته با فنجون رفاقت کنه شاید هم برعکس فنجون دوست داشته تا با فیلی همراه شه به هرحال فرقی نمیکنه خلاصه باهم تصمیم میگیرند که باهم دوست بشن ولی خب به نظرم من فقط اسماشونه که میتونن کناره هم قرار بگیرن چون ممکنه یکهو فیل حواسش نباشه پاشو بزاره رو فنجون و ….
کلمه فیل و فنجون میشه گفت یک کلمه ساده ست ولی پر معنا از خود کلمه هم میشه فهمید فیل رو میتونیم مظهر بزرگی و چاق بودن معنی کنیم و فنجون را مظهر کوچکی . البته بنظر من این کوچکی و بزرگی اصلا ربطی به قوی بودن و ضعیف بودن نداره چراکه همه میدونن فیل بااون عظمت و هیکل بزرگی که داره حریف موش نمیشه . فیل به این بزرگی از، یک موش که حتی بعضیاشون از فنجون هم کوچکترند میترسه، یا اینکه با اون جثه ای که داره چه چهره مهربونی داره
اما فنجون ؛ در مورد فنجون چی میتونیم بگیم اینکه چای را با تمام داغ بودنش که نمیشه دست زد درون خودش بعد چند دقیقه سرد میکنه به نظر کاره ساده ای انجام میده ولی دقیق تر که شیم میبینیم نه چه کاره بزرگی با اون جثه کوچکی که نسبت به فیل داره و همیشه با فیل همراه شده چنین انتظاری باید ازش داشت پس قضاوت در مورد فیل و فنجون کار سختی هست.
همچنین بعضی وقتا فنجونایی هستند که شاید دلی به بزرگی یک فیل داشته باشن پس میشه گفت یک نکته مهم اونم اینه که هر فنجونی ضعیف نیست و هر فیلی قوی نمیتونه باشه
خیلی از افراد که من خودم یکی از این افرادم بیشتر مواقع زود قضاوت می کنیم همینطور که شاید اولش من در مورد این کلمه زود قضاوت کردم در مورد اشخاص و ادمای اطرافمون هم این طور هستیم .
خیلی وقتها خیلی از فیلها و فنجون ها را از خودمون ناراحت و دلگیر کردیم بهتر نیست این صفت زشت را از خودمون دور کنیم و برای هر چیز و هر شخصی ارزش قائل شویم .
- hamyar
- hamyar.in/?p=33373
یکم نمیشد متن نشو کوتاه تر باشه توی کتاب جا نمیشه🤦♂️🙄🫡
عالی بود❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
نظر تون در مورد آدم فضایی چیه ؟! اصلاً چرا اینجوری در موردش گفته ؟! 🤔😄👏
چون اونو به صورت کلامی گفته شده
دمتون گرم♥🌹
کاشکی یکم طنز بود
چقدر انشاهاش قشنگه
عالی حرف نداره من که راحتم با این برنامه
خوبه
دست برنامه نویسش درد نکنه عالییییییییییییییییییییییی❤️😘
عالی عالی