جواب صفحه ۵۶ نگارش هشتم

جواب صفحه ۵۶ نگارش هشتمنگارش هشتم صفحه ۵۶
جواب صفحه ۵۶ نگارش هشتم /درس چهارم نگارش هشتم / در این بخش از همیار پاسخ صفحه ۵۶ نگارش کلاس هشتم را قرار داده ایم؛ دانش‌آموزان میتوانند با استفاده از این بخش مهارت‌های نوشتاری خود را بهبود ببخشند.

جواب تصویر نویسی صفحه ۵۶ نگارش هشتم

موافقید تصویرسازی امروز به صورت کارگاهی، طی مراحل زیر انجام شود؟ پس شروع کنید.

جواب:
بهار است و باغ به تازگی شکوفا شده و عطر جوانه‌ها و گل‌ها در فضا پیچیده است. با ورود بهار، باغ به زندگی دوباره‌ای دست یافته و همچون کودکی نوپا، شاخ و برگ درختان به سرعت جوانه زده و هر روز بیشتر از دیروز رشد می‌کنند. همه مشغول آماده‌سازی هفت‌سین نوروزی هستند.
باغ پدربزرگم درب چوبی زیبایی دارد که توجه هر بیننده‌ای را جلب می‌کند. درب دولنگه، به سبک درب‌های قدیمی، از چند تخته چوب متصل به یکدیگر تشکیل شده است. این تخته‌ها با اشیاء دایره‌ای آهنی در بالا و پایین درب به هم وصل شده‌اند. درب دارای دو کوبه است؛ یکی مستطیل شکل و با صدای بم برای آقایان و دیگری به شکل حلقه و با صدای زیرتر مخصوص بانوان.
چارچوب درب از چوب ساخته شده و به خاطر قدیمی بودن، کمی از لولاهای خود فاصله گرفته است. اطراف چارچوب با کاهگل به شکل یک طاق زیبا تزئین شده است.
در بیرون درب، سکوئی برای استراحت عابران و گاهی نشستن اهالی خانه ساخته شده است. مادرم سبزه و سنبل هفت‌سین را روی این سکو قرار داده و در حال آماده کردن باقی وسایل هفت‌سین است. مادربزرگم، با سلیقه بی‌نظیرش، سبزه را در یک کوزه سفالی زیبا سبز کرده است. سیب‌های سفره از روی سکو غلتیده و به زمین افتاده‌اند؛ یکی سبز و دیگری سرخ و درخشان.
با باز کردن درب، به سبزه‌زار زیبای باغ می‌رسی. از میان این دشت زیبا که عبور کنی، خانه کاهگلی و روستایی انتهای باغ را خواهی دید که با هر خشت و آجرش صفا و صمیمیت صاحب‌خانه را به خوبی احساس می‌کنی.


جوابی دیگر:
رودخانه! چه تصویر دل‌انگیزی!
نامی که با شنیدنش، پاکی و زلالیت در ذهنمان تداعی می‌شود و با خود آرامشی عمیق و مثال‌زدنی به ارمغان می‌آورد. رودخانه با صدای دل‌نشین شر شر آب، از میان دشتی سبز عبور می‌کند؛ دشتی که سبزی آن چشم را خیره کرده و همچون نگینی در زمین می‌درخشد.
رودخانه به قدری پاک و زلال است که سنگ‌های ریز و درشت درون آن به وضوح دیده می‌شوند. در کنار رودخانه، زنبق‌های زرد رنگ رشد کرده‌اند که با هر تکان آب، به رقصی موزون در می‌آیند و زیبایی‌شان دوچندان می‌شود. گل‌های بنفشه و نسترن در اطراف این رود فراوانند و با کمک رودخانه، از تشنگی نجات یافته و سیراب می‌شوند.
رودخانه در مسیر خود با بخشش بخشی از وجودش به حیوانات و گیاهان، آنها را پر انرژی و شاداب می‌کند. گاهی رودخانه آرام و بی‌رمق در حرکت است و گاهی آنچنان تند و پرشتاب حرکت می‌کند که گویی مادری از وجود تهدیدی برای فرزندش آگاه شده و می‌خواهد هرچه سریع‌تر موانع را کنار بزند تا از او محافظت کند.
نتیجه‌گیری: کاش ما نیز سخاوت رودخانه را داشتیم تا اطرافیانمان را با عشق و محبت سیراب کنیم. کاش ایثار و فداکاری را یاد می‌گرفتیم تا همچون رودخانه برای کمک به دیگران از وجود خود بگذریم. عمر ما همانند جریان رودخانه، سریع‌تر از آنچه تصور می‌کنیم می‌گذرد؛ بنابراین، سعی کنیم در مدت محدود زندگی‌امان مهربان باشیم و با دل گرم به جهان عشق بورزیم.


جوابی دیگر:
بخش آغازین (مقدمه): شبی برفی و آرام، دانه‌های بلورین برف به‌سان مسافرانی کوچک در باد در حال حرکت بودند، از ابرهای تیره و خاکستری به سمت زمین، سفری نه چندان طولانی. به زودی، زمین با لایه‌ای از برف سپید پوشیده شد و چهره‌ای تازه به خود گرفت.
بخش میانی (بدنه یا تنه): دانه‌های برف از این که زمین با آغوشی گرم و مهربان به استقبالشان آمده بود، خوشحال شدند. کودکان نیز برای شنیدن خبر تعطیلی مدارس بی‌تاب بودند اما از لذت بازی در برف بی‌بهره نمی‌ماندند. آن شب تاریک به بوم زیبایی از دانه‌های برف تبدیل شده بود که همچون الماس‌های خجالتی بر روی زمین می‌درخشیدند.
ماه، که در شب مانند چراغی درخشان و سفید است، با زیبایی و درخشش برف‌ها، جلوه‌ای خاص یافته بود. ابرها، چون پدران مهربان، در تلاش بودند تا از نور خورشید صبحگاه پیش‌گیری کنند تا فرزندانشان در آرامش باقی بمانند. اما باد، که همچون ناپاکی‌های ناخوشایند، رابطه‌ی این پدران با فرزندانشان را به هم می‌زد، کاری از پیش نمی‌برد.
در آن شب، دیگر شب معمولی نبود. کودکان، مانند پرندگانی که تازه طعم آزادی را چشیده‌اند، در برف در حال جنب و جوش بودند. پدران و مادران نیز برای شادی فرزندانشان به تماشای اخبار شبانه تلویزیون نشسته بودند تا از خبر تعطیلی بیشتر لذت ببرند، گویی خود نیز به دوران کودکی برگشته‌اند. آنها همان بچه‌های دیروزند.
بخش پایانی (نتیجه‌گیری): آن شب، دیگر شب معمولی نبود، بلکه تبدیل به لحظات شگفت‌انگیز و شادی‌بخش شده بود. کودکان با نشاط در برف به بازی و جنب و جوش پرداخته و بزرگ‌ترها نیز در شادی آنها سهیم بودند. اگر تعطیلی مدارس نبود، شاید زیبایی‌های این شب برفی به همین اندازه ملموس نمی‌شد. در هر حال، این شب برفی نمادی از زیبایی‌ها و شادی‌های ساده زندگی بود که به یادگار می‌ماند.

در بخش بالا از سایت همیار برای شما ، جواب صفحه ۵۶ نگارش هشتم را قرار دادیم پیشنهاد میشود برای بخش بعدی از صفحه ۱۹ نگارش هشتم و برای بخش قبلی از نگارش هشتم صفحه ۵۵ استفاده نمایید.
برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.