متن درس دوازدهم فارسی کلاس ششم متن کتاب فارسی ششم /در این بخش از همیار برای شما عزیزان متن کامل درس دوازدهم فارسی ششم همراه با فایل صوتی را قرار داده ایم. این محتوا بهصورت کامل و با توجه به نیازهای دانشآموزان در سطح پایه ششم ابتدایی طراحی شده است.
متن درس دوستی و مشاوره فارسی ششم
درس ۱۲ :: دوستی / مشاوره
دوستی
بدان، ای پسر که مردمان تا زندهاند از دوستان ناگزیرند که مرد اگر بیبرادر باشد به که بیدوست؛ از آنکه حکیمی را پرسیدند که دوست بهتر یا برادر.
گفت: برادر نیز، دوست به.
پس به کارِ دوستان اندیشه کن و دوستی ایشان به مردمی و احسان، تازهدار و چون دوستِ نو گیری، پشت بر دوستانِ کهن، مکن. دوست، همی طلب و دوستانِ کهن را بر جای همی دار تا همیشه بسیار دوست داشته باشی و دیگر با مردمانی که با تو به راه دوستی روند و «نیم دوست» باشند، نیکویی و سازگاری کن و در هر نیک و بد به ایشان مُشفق باش تا چون از تو مردمی بینید، دوست یکدل شوند.
مشاوره
مشاورت کردن در کارها از قوی رایی مردم باشد و از تمام عقلی و پیش بینی؛ چه هر کس را دانشی باشد و هر یکی چیزی داند؛ یکی بیشتر و یکی کمتر و یکی دانشی دارد و هرگز کار نبسته است و نیازموده و یکی همان دانش داند و کار بسته است و آزموده؛ مَثَل این، چنان باشد که یکی باشد که بسیار سفرها کرده باشد و جهان بسیار دیده و سرد و گرم چشیده و در میان کارها بوده با آن کس برابر نتوان کرد که هرگز سفر نکرده باشد و ولایتها ندیده و از این رو، گفتهاند: «تدبیر با دانایان و پیران و جهان دیدگان باید کرد».
و نیز یکی را خاطر تیزتر باشد و در کارها زودتر تواند دید و یکی کُند فهم باشد و تدبیر دَه تَنه چون زور دَه مَرده باشد.
همهی جهانیان متفقاند که هیچ آفریده، داناتر از پیغامبر (ص) نبوده است و با این همه فضیلت معجزات که او را بُود، خدای (تعالی) او را میفرماید: «وَ شاوِرهُم فی الاَمر» یا محمد چون کاری کنی و یا مُهمّی تو را پیش آید با یاران خویش تدبیر کن.
مشورت ناکردن در کارها، ضعیفرایی باشد و هیچ شغلی بیمشورت، نیکو نیاید.
متن شعر شیر خدا کتاب فارسی ششم
بخوان و حفظ کن (شیرِ خدا)
علی آن شیرِ خدا شاهِ عرب / اُلفتی داشته با این دلِ شب
شب ز اسرارِ علی آگاه است / دلِ شب، مَحرَمِ سرّ الله است
شب شنفته است مناجاتِ علی / جوششِ چشمهی عشقِ ازلی
کلماتی چو دُر آویزهی گوش / مسجدِ کوفه هنوزش مَدهوش
فجر تا سینهی آفاق، شکافت / چشمِ بیدارِ علی، خفته نیافت
ناشناسی که به تاریکی شب / میبَرَد شام یتیمان عرب
عشق بازی که هم آغوشِ خطر / خُفت در خوابگه پیغمبر
آن دَمِ صبحِ قیامت تأثیر / حلقهی در، شد از او دامن گیر
دست در دامنِ مولا زد، در / که علی بگذار و از ما مگذر
شبروان، مستِ ولای تو علی / جانِ عالم به فدای تو علی
- hamyar
- hamyar.in/?p=54756