متن درس ۱۵ کتاب فارسی ششم 🎵فایل صوتی

متن درس ۱۵ کتاب فارسی ششم 🎵فایل صوتی متن درس پانزدهم فارسی کلاس ششم
متن کتاب فارسی ششم  /در این بخش از همیار برای شما عزیزان متن کامل درس پانزدهم فارسی ششم همراه با فایل صوتی را قرار داده ایم. این محتوا به‌صورت کامل و با توجه به نیازهای دانش‌آموزان در سطح پایه ششم ابتدایی طراحی شده است.

متن درس میوه‌ی هنر کتاب فارسی ششم

درس ۱۵ :: میوه‌ی هنر

آن قصّه شنیدید که در باغ، یکی روز / از جورِ تَبَر، زار بنالید سپیدار
کز من نه دگر بیخ و بُنی ماند و نه شاخی / از تیشه‌ی هیزم شکن و ارّه‌ی نجّار
گفتش تبر آهسته که جرم تو همین بس / کاین موسم حاصل بوَد و نیست تو را بار
تا شام، نیفتاد صدای تبر از گوش / شد توده در آن باغ، سحر، هیمه‌ی بسیار
دهقان چو تنور خود از این هیمه برافروخت / بگریست سپیدار و چنین گفت دگر بار
آوَخ که شدم هیزم و، آتشگر گیتی / اندام مرا سوخت چنین ز آتشِ اِدبار
خندید بر او شعله، که از دست که نالی؟ / ناچیزی تو، کرد بدین گونه تو را خوار
آن شاخ که سر بر کشد و میوه نیارد / فرجام، به جز سوختنش نیست سزاوار
جز دانش حکمت نَبوَد میوه‌ی انسان / ای میوه فروش هنر، این دکّه و بازار
از گفته‌ی ناکرده و بیهوده چه حاصل؟ / کردار نکو کن، که نه سودی ست ز گفتار
آسان گذرد گر شب و روز و مه و سالت / روز عمل و مزد، بوَد کار تو دشوار

 

متن حکایت افلاطون و مرد جاهل فارسی ششم

حکایت (افلاطون و مرد جاهل)

گویند روزی افلاطون نشسته بود. مردی نزد او آمد و نشست و شروع کرد به حرف زدن.

در میانه‌ی سخن، گفت: «ای حکیم ! امروز فلان مرد را دیدم که سخنِ تو می‌گفت و تو را دعا می‌کرد و می‌گفت: افلاطون، بزرگ مردی است که هرگز کس چون او نبوده است و نباشد. خواستم که شکر و سپاس او را به تو رسانم»

افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرو برد و بگریست و سخت دلتنگ شد.

این مرد گفت: «ای حکیم! از من چه رنج آمد تو را که چنین تنگدل گشتی؟»

افلاطون گفت: «از تو رنجی به من نرسید و لیکن برای من از این بَدتَر چیست که جاهلی مرا بستاید»

برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.