متن درس شانزدهم فارسی دوم ابتدایی کل کتاب متن کتاب فارسی کلاس دوم / در این بخش متن درس شانزدهم فارسی کلاس دوم ابتدایی را برای شما دانش آموزان عزیز قرار داده ایم
متن درس پرواز قطره کتاب فارسی دوم
درس ۱۶ : پَروازِ قَطره
خورشید وسطِ آسمان بود و از بالا به دریای آبی نگاه میکرد. ناگهان آب دریا موجی زد و قطرههای آب به اطراف پراکنده شدند. خورشید قطرهی آبی را دید که خیلی ناراحت است. از او پرسید: «چرا اینقدر نارحتی؟»
قطره گفت: «دلم میخواهد مثل چند روز پیش، به شکل ابر دربیایم.»
خورشید گفت: «چه شد که به دریا آمدید؟»
او گفت: «ما اول ابر بودیم. یک روز داشتیم با دوستانمان بازی میکردیم که ناگهان باد تندی وزید. باد ما را به این طرف و آن طرف بُرد. آنجا هوا خیلی سرد بود؛ باران شدیم و روی دریا باریدیم. خیلی از دوستانم روی کوه و جنگل و صحرا باریدند؛ بعضی از آن آنها هم، همراه رودها به دریا آمدند.»
خورشید گفت: «حالا چرا دلتان میخواهد دوباره به شکل ابر دربیایید؟»
قطرهی آب گفت: «چون دوست داریم در آسمان به این طرف و آن طرف برویم. در آنجا باران بشویم و بر زمینهایی که به آب نیاز دارند، بباریم و گلها و گیاهان تشنه را سیراب کنیم.»
خورشید لبخندی زد و گفت: «عزیزم، هیچ ناراحت نباش! من میتوانم دوباره شما را به شکل ابرِ قشنگی در بیاورم.»
قطره با خوشحالی فریاد زد: «راست میگویی؟»
خورشید گفت: «بله!» بعد گرما و نور خود را روی قطرههای آب پاشید. آنها کمکم گرم شدند، بعد هم آرامآرام بخار شدند و بالا رفتند و به شکل یک تکّه ابر کوچک و قشنگ درآمدند.
ابر کوچولو آنقدر بالا رفت که به خورشید نزدیک شد و صورتِ طلایی و قشنگ خورشید را بوسید.
متن حکایت شیر و موش کتاب فارسی دوم ابتدایی
حکایت : شیر و موش
شیری در زیر درختی خوابیده بود. موشی از راه رسید و شروع کرد به بازی کردن با دُم او. شیر از خواب بیدار و با خشم موش را گرفت. موش با ترسولرز گفت: «ای شیر مرا ببخش. من هم یک روز به تو کمک میکنم.»
شیر خندهاش گرفت، فکری کرد و گفت: «موش برای من که سلطان جنگل هستم، چه کاری میتواند انجام دهد؟»
چندی گذشت و شکارچیها شیر را به دام انداختند. شیر هرچه تلاش کرد، نتوانست خود را نجات دهد. همان موقع موش رسید؛ بندها را جوید و شیر را نجات داد. شیر از اینکه موش را دست کم گرفته بود، پشیمان شد و به اشتباه خود پیبُرد.
– به نظر شما چرا شیر در دام شکارچیها افتاد؟
- hamyar
- hamyar.in/?p=55529