متن درس شانزدهم فارسی کلاس ششم متن کتاب فارسی ششم /در این بخش از همیار برای شما عزیزان متن کامل درس شانزدهم فارسی ششم همراه با فایل صوتی را قرار داده ایم. این محتوا بهصورت کامل و با توجه به نیازهای دانشآموزان در سطح پایه ششم ابتدایی طراحی شده است.
متن درس آداب مطالعه کتاب فارسی ششم
درس ۱۶ :: آداب مطالعه
بدان که قصّه خواندن و شنیدن، فایدهی بسیاری دارد:
اوّل آنکه از احوال گذشتگان خبردار شود.
دویم آنکه چون عجایب بشنود، نظر او به قدرتِ الهی، گشاده گردد.
سیُم، چون محنت و شدت گذشتگان شنَوَد، داند که هیچ کس از بند محنت آزاد نبوده است، او را تسلّی باشد.
چهارم، چون زوال مُلک و مال سلاطین گذشته شنود، دل از مال دنیا و دنیا بردارد و داند که با کس، وفا نکرده و نخواهد کرد.
پنجم، عبرت بسیار و تجربهی بیشمار او را حاصل شود.
و خدای تعالی با حضرت رسول (ص) میگوید: «ای محمّد، ما از قصّههای رسولان و خبرهای پیغمبران بر تو میخوانیم؛ آنچه بدان، دل را ثابت گردانیم و فایدههای کلی تو را حاصل گردد» (قرآن کریم، سورهی هود، آیهی ۱۲۰).
پس معلوم شد که در قصههای گذشتگان، فایدهای هست و خواننده و گوینده و شنونده را از آن فایده رسد. اگر پرسند که قصّه خوانی، چند نوع است، بگوی دو نوع: اول حکایت و دویم نظم خوانی.
اگر پرسند که آداب حکایت گویان چند است،
بگوی: اول آنکه قصهای که ادا خواهد کرد، باید که بر استاد خوانده باشد و با خود تکرار کرده باشد تا فرو نماند. دویم آنکه چُست و چالاک به سخن در آید و خام نباشد.
سیُم باید که داند که جماعت، لایق چه نوع سخن است، بیشتر، از آن گوید که مردم، راغب آن باشند.
چهارم، نثر را وقت وقت به نظم آراسته گرداند که بزرگان گفتهاند: نظم در قصّه خوانی چون نمک است در دیگ؛ اگر کم باشد، طعام بیمزه بوَد و اگر بسیار گردد شور شود؛ پس اعتدال، نگاه باید داشت.
پنجم، سخنانِ محال و گزاف نگوید که در چشم مردم، سبک شود.
اگر پرسند که آدابِ نظم خوانی چند است،
بگوی: اول آنکه به آهنگ خواند.
دویم، سخن را در دل مردم بنشاند.
سیم، اگر بیتی مشکل پیش آید، شرح آن با حاضران بگوید.
چهارم، چنان نکند که مستمع، مَلول گردد.
پنجم، صاحب آن نظم را در اول یا آخر، یاد کند و فاتحه و تکبیر گوید.
کمال الدّین حسین واعظ کاشفی، فُتوّت نامهی سلطانی
متن شعر به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست فارسی ششم
بخوان و حفظ کن (به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست)
به گیتی، بِه از راستی، پیشه نیست / ز کژیّ بَتَر، هیچ اندیشه نیست
سخن گفتنِ کژ ز بیچارگی است / به بیچارگان بر، بباید گریست
هر آن کو که گردد به گِردِ دروغ / ستمکاره خوانیمش و بیفروغ
همه راستی کن که از راستی / نیاید به کار اندرون، کاستی
هر آن کس که با تو نگوید دُرُست / چنان دان که او دشمنِ جانِ توست
گشاده است بر ما، درِ راستی / چه کوبیم خیره، درِ کاستی؟
مکن دوستی با دروغ آزمای / همان نیز با مردِ ناپاک رای
- hamyar
- hamyar.in/?p=54760