متن درس سوم فارسی پنجم ابتدایی متن کتاب فارسی پنجم / / در این قسمت از سایت همیار برای شما عزیزان متن کامل درس سوم فارسی پنجم همراه با صدا را قرار داده ایم.
متن درس رازی و ساخت بیمارستان کتاب فارسی پنجم
درس ۳ :: رازی و ساخت بیمارستان
در روزگاران کهن، قرار بود بیمارستانی در شهری، ساخته شود. همه در این اندیشه بودند که بیمارستان را در کدام بخش شهر بسازند.
هرکس میخواست بیمارستان، نزدیک خانهٔ او باشد.
یکی میگفت: «بهتر است نزدیک بازار شهر باشد».
دیگری میگفت: «بهتر است نزدیک گرمابهٔ شهر باشد».
خلاصه، هرکس، مکانی را پیشنهاد میکرد. بزرگان شهر، پس از پرسوجو و گفتوگو، تصمیم گرفتند نظر طبیب بزرگ شهر را نیز بپرسند. نزد وی رفتند و مسئله را به او گفتند. طبیب، خوشحال شد و گفت: «بروید و چند تکه گوشت تازه بیاورید».
بزرگان شهر با تعجب به هم نگاه کردند و گفتند: «گوشت تازه برای ساختن بیمارستان؟!» بعضی در دل، خندیدند و با خود گفتند: «نکند طبیب بزرگ ما، هوس خوردن کباب کرده است؟!»
به هر حال، با رسیدن گوشتها، طبیب بزرگ شهر دستور داد تا آنها را در چند نقطهی شهر از شاخهی درخت آویزان کنند. همه از این فرمان طبیب شگفت زده شدند، اما طبیب ادامه داد: «اکنون همه به خانههایتان برگردید. چند روز دیگر به شما خواهم گفت بهترین محل برای ساختن بیمارستان کجاست».
پس از چند روز، طبیب بزرگان شهر را نزد خود فراخواند و به آنها گفت: «بگویید تکههای گوشت را بیاورند».
چند نفر رفتند و گوشتها را آوردند. بعضی از گوشتها خشکیده و بعضی فاسد و بد بو شده بودند. طبیب با خون سردی به تکههای گوشت نگاهی کرد و آنها را یکی یکی بویید. سپس، تکه گوشتی را نشان داد و پرسید: «این گوشت در کدام قسمت شهر بوده است؟»
یک نفر از میان جمع پرسید: «مگر فرقی هم میکند؟»
طبیب نگاهی به او کرد و گفت: «بله، خیلی فرق میکند. فقط این تکه گوشت، سالم مانده است. پس معلوم میشود آن نقطهی شهر که این گوشت در آن آویزان بوده است، هوای پاکیزهتری دارد و بیمارستان هم باید در همان محل ساخته شود.»
طبیب و دانشمند بزرگ شهر، این را گفت و به سخن خود پایان داد، و این گونه، در تعیین جای مناسب برای ساخت بیمارستان، به آنان کمک بزرگی کرد.
آیا میدانید آن طبیب بزرگ که بود؟
او محمد بن زکریای رازی، پزشک و دانشمند بلند آوازهٔ ایران بود.
محمد پسر زکریا، که در ابتدای جوانی پدرش را از دست داده بود. ناچار در کارگاه زرگری کار میکرد؛ اما شوق خواندن و یادگیری، همواره او را به سمت کتاب میکشاند. هر وقت اسم کتاب تازهای را میشنید یا چشمش به کتاب تازهای میافتاد، تا آن را نمیخواند. دست بردار نبود. او با خواندن همین کتابها میخواست جهان خود را بهتر و بیشتر بشناسد. رازی در کنار کار در کارگاه، در کلاس درس استادان هم حاضر میشد. با دقت به حرفهایشان گوش میکرد و تا چیزی را نمیفهمید، به سادگی از آن نمیگذشت.
امروزه همهٔ ما تلاش میکنیم، کارهای خوبی انجام دهیم. یکی از شرطهای موفقیت در کارها، بهرهگیری از دانایی و هوشیاری است. از خدای بزرگ میخواهیم به ما یاری رساند تا در این راه، موفق شویم. پروردگار مهربان، به ما نعمتهای فراوانی داده است. دانایی و هوشیاری، یکی از این نعمتهاست.
دوستان عزیز، اکنون من و شما برای موفقیت خود و سربلندی میهن عزیزمان، ایران، چه کارهایی را باید انجام دهیم؟
تدوین محمّد میرکیانی / تلفیق با کتاب «زکریای رازی» (مجموعهٔ کتابهای فرزانگان)
متن خرد رهنمای و خرد دلگشای کتاب فارسی پنجم
بخوان و حفظ کن: خِرَد رهنمای و خِرَد دلگشای
به نام خداوند جان و خرد
کَزین برتر اندیشه، بر نگذرد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد، دست گیرد به هر دو سَرای
به دانش گرای و بدو شو بلند
چو خواهی که از بد نیابی گَزند
ز نادان، بنالد دل سنگ و کوه
اَزیرا ندارد بَرِ کس، شُکوه
توانا بوَد، هر که دانا بوَد
ز دانش دل پیر، بُرنا بود
- hamyar
- hamyar.in/?p=54669
به نظر من این برنامه واقعا خیلی خوبه دستتون درد نکنه 📕📖📗📄📗📘📔📕📒📔📕📗📘📒📃📄📰👏👏👏👏
به نظر من این برنامه واقعا خیلی خوبه دستتون درد نکنه 🥰❤❤❤❤❤❤🧡💛💚💙💜🤎🖤🖤🖤🤍💣🙏👏👏👏👏
مدیر همیار چه با شخصته زیر همه نوشه سپاس گذارم🤘🏻🙏
تعداد سوالات یه کم کمه
عالیه
عالی
فعک نکنم
❤❤❤