متن درس ۹ کتاب فارسی پنجم با فایل صوتی 📻

متن درس ۹ کتاب فارسی پنجم با فایل صوتی 📻متن درس نهم فارسی پنجم ابتدایی
متن کتاب فارسی پنجم / / در این قسمت از سایت همیار برای شما عزیزان متن کامل درس نهم فارسی پنجم همراه با صدا را قرار داده ایم.

متن درس نام آوران دیروز، امروز، فردا  کتاب فارسی پنجم

درس ۹ :: نام آوران دیروز، امروز، فردا 

بعد از ظهر یکی از روزهای پایانی فروردین بود. کم‌کم روزها بلندتر می‌شد و زمان بیشتری برای بازی و مطالعه یا گفت‌وگو با دوستان، پیدا می‌کردیم. آن روز، کمی با بچه‌های کوچه، بازی کردیم. بعد من و بهمن گوشه‌ای نشستیم و درباره‌ی موضوع درس باهم صحبت کردیم.

پس از چند دقیقه، بهمن گفت: «پوریا، بلند شو، تا کتاب‌فروشی سر خیابان برویم».

راه افتادیم و به طرف کتاب‌فروشی «خانه‌ی فرهنگ» رفتیم. کتاب‌فروش، مردی تقریباً پنجاه ساله و بسیار خوش اخلاق و مهربان بود. ما بچه‌ها هم او را دوست داشتیم.

به کتاب‌فروشی که رسیدیم، ایستادیم و از پشت شیشه، کتاب‌ها را که خیلی منظّم و خوش‌نما، چیده شده بودند، تماشا کردیم. گاهی به اسم کتاب‌ها و گاهی به تصویر روی جلد آنها خیره می‌شدیم و آن‌ها را به همدیگر نشان می‌دادیم. در همان لحظه، آقای فرهنگ، صاحب کتاب‌فروشی، بیرون آمد و به ما گفت: «بچه‌ها! خوش آمدید؛ چرا اینجا و این‌طوری! بیایید داخل. کتاب‌ها دوست دارند شما آنها را خوب نگاه کنید و ورق بزنید».

سلام کردیم و گفتیم: «نه، مزاحمتان نمی‌شویم».
آقای فرهنگ، حرفش را تکرار کرد و گفت: «نه، این جوری نمی‌شود. بیایید با شما کار دارم».

پذیرفتیم و وارد کتاب‌فروشی شدیم. به هر طرف که نگاه می‌کردیم، کتاب‌های رنگارنگ و کوچک و بزرگ به طور منظم کنار هم چیده شده بودند.

یک لحظه با خودم گفتم: «این همه کتاب! چه کسانی این کتاب‌ها را نوشته‌اند؟ چه کسانی این همه کتاب را می‌خوانند؟».

محو تماشا و غرق این فکر بودم که صدای آقای فرهنگ مرا متوجه خود کرد: «بچه‌ها؛ این کتاب، خیلی خوب است. تازه آمده؛ برای شما مناسب است».

من و بهمن به طرف او رفتیم. کتاب را از دستش گرفتیم و نگاهی به اسمش کردیم، «نام‌آوران دیروز، امروز، فردا».

آقای فرهنگ گفت: «این کتاب، شما را با بزرگ‌مردان و دلاوران دیروز و امروز میهن عزیزمان ایران، آشنا می‌کند، شما اگر گذشته و امروزتان را خوب بشناسید، در آینده‌ٔ نزدیک، خودتان هم یکی از نام آوران فردای ایران خواهید شد».

من به شوخی گفتم: «آقای فرهنگ! پس لطف کنید یک جلد هم به بهمن بدهید، تا میان این نام‌آوران، بر سر خواندن کتاب، کشمکشی پدید نیاید».

ایشان هم لطف کردند و یک جلد به دوستم بهمن دادند. هر کدام در گوشه‌ای از کتاب‌فروشی، سرگرم تماشا و خواندن بخش‌هایی از کتاب شدیم.

کتاب سه فصل داشت: «نام‌آوران دیروز، نام‌آوران امروز، نام‌آوران فردا».

همین حالا همیار را نصب کنید و همیشه یک معلم همراه خود داشته باشید.
"نصب از مایکت و بازار "

فصل دوم یعنی «نام‌آوران امروز» بیشتر توجه مرا به خود جلب کرد. فهرست مطالب فصل را نگاه کردم، دیدم مربوط به تاریخ معاصر و مخصوصاً بزرگان و نام‌آوران دوره‌ٔ انقلاب اسلامی است. از چهره‌های رشید و دلاور دوران هشت سال دفاع مقدّس تا دانشمندان و شهدای علمی و فناوری هسته‌ای مانند شهید مصطفی احمدی روشن، شهید حسن تهرانی مقدّم، شهید مسعود علی محمّدی، شهید داریوش رضایی نژاد و شهید مجید شهریاری.

صدای بهمن، ناگهان مرا به خود آورد: «بلند شو، هوا دارد تاریک می‌شود. بقیه را بگذار برای بعد».

گفتم: «نه، نمی‌شود؛ صبر کن این را برایت بخوانم، مطلب جالبی درباره‌ٔ شهید احمدی روشن است:

«مصطفی به مادرش می‌گفت: مامانی.
پشت تلفن، لحنش را عوض می‌کرد و با مادرش مثل بچه‌ها حرف می‌زد. گاهی وقت‌ها مادرش که می‌آمد دَم در شرکت، می‌رفت دو دقیقه، مادرش را می‌دید و بر می‌گشت؛ حتی اگر جلسه بود.
بچّه‌ها تعریف می‌کردند، زمان دانشجویی، وقتی بیمار می‌شد، پیش پزشک هم که می‌خواست برود، با مادرش می‌رفت ….».

در حالی که آخرین نگاه‌هایم به تصویر سیمای جوان، «احمدی روشن»، دوخته شده بود، برخاستم. اما دلم نمی‌خواست چشم از چهره‌ٔ پر امید این جوان بردارم. ناگزیر، کتاب را بستم و به آقای فرهنگ تحویل دادم و گفتم: «ان شاالله به زودی پولی جمع می‌کنم و می‌آیم این کتاب را می‌خرم و می‌خوانم».

بسیار سپاسگزاری کردیم، و پس از خداحافظی به طرف خانه‌هایمان، روانه شدیم.

 

متن بخوان و حفظ کن سرای امید کتاب فارسی پنجم

بخوان و حفظ کن: سرای امید

ایران، ای سرای امید
بر بامَت سپیده دمید
بنگر کزین رَهِ پُر خون
خورشیدی خجسته رسید
اگر چه دل‌ها پُر خون است
شکوهِ شادی، افزون است
سپیده‌ٔ ما گلگون است
که دست دشمن، در خون است
ای ایران، غَمَت مَرِساد
جاویدان، شکوه تو باد
راه ما راهَ حق، راهَ بهروزی است
اتحّاد، اتحّاد، رمز پیروزی است
صلح و آزادی
جاودانه در همه جهان، خوش باد
یادگار خون عاشقان، ای بهار
ای بهار تازه جاودان در این چمن شکُفته باد.

 

برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.