معنی درس اول فارسی نهم (آرایه ها ، کلمات)

معنی درس ۱ فارسی نهم (آرایه ها ، کلمات)

معنی آفرینش همه تنبیه خداوند دل است فارسی نهم

معنی درس ۱ فارسی نهم (آرایه ها ، کلمات)

معنی آفرینش همه تنبیه خداوند دل است فارسی نهم

معنی فارسی نهم/ درس اول :: آفرینش همه تنبیه خداوند دل است

لحن خوانش: این درس را با لحن ستایشی می خوانیم.
قالب شعری: قصیده/ اصل این قصیده در کلیات سعدی ،۴۳ بیت است .
واژه های قافیه: نهار، بهار، اقرار، دیوار، اسرار، بردار، بیدار، خار، انار، نهار، هزار، شکرگزار، کج رفتار
ردیف: این شعر ردیف ندارد.

۱- بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار ◈※◈ خوش بَود دامنِ صحرا و تماشای بهار

معنی: سحرگاه روز اول بهار که (در آن زمان) شب و روز باهم فرقی ندارند، رفتن به صحرا و تماشای زیبایی های فصل بهار لذت بخش است.
واژه های مهم:
 بامداد: صبح زود
لیل: شب
نهار: روز
نکته های ادبی:
آرایه تضاد بین واژه های لیل و نهار آمده است. «بامداد، لیل، نهار» و «صحرا و بهار» مراعات نظیر هستند.
 نهار و بهار : جناس اختلافی
دانش زبانی:
خوش: مسند
بود: فعل اسنادی
دامن صحرا: نهاد
تعداد جمله:
۱ – بامدادی که لیل و نهار تفاوت نکند
۲ – دامن صحرا و تماشای بهار خوش بود

۲- آفرینش همه تنبیهِ خداوندِ دل است ◈※◈ دل، ندارد که ندارد به خداوند اِقرار

معنی: تمام خلقت خدا وسیله‌ای برای آگاه کردن انسان های خردمند است؛ آن کسی که با این همه نشانه، خداوند را انکار کند درک ندارد.
واژه های مهم:
آفرینش: آفریده‌های جهان
تنبیه: هوشیار کردن
خداوند دل: صاحب دل (انسان عارف)
نکته های ادبی:
واژه های خداوند و خداوند با هم جناس هستند (یکی به معنای صاحب و دیگری به معنای خداست).
دانش زبانی:
آفرینش: نهاد
تنبیه خداوند دل: مسند
تنبیهِ خداوند دل: یک گروه اسمی است که «تنبیه» هسته و «خداوند دل» وابسته آن است.

تعداد جمله:
۱ – آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
۲ – دل ندارد
۳ – که به خداوند اقرار ندارد

۳- این همه نقشِ عجب، بر در و دیوار وجود ◈※◈ هر که فکرت نکند، نقش بُوَد بر دیوار

معنی: آن کسی که با این همه تصاویر شگفت انگیز در عالم به خالق آنها فکر نکند، مانند یک نقاشی بیروح و مرده است.
واژه های مهم:
 عجب: عجیب و شگفت‌انگیز
وجود: هستی
فکرت: فکر و اندیشه[«ت» اینجا ضمیر نیست و جزء کلمه است]
نکته های ادبی:
«در و دیوار وجود»: وجود به خانهای تشبیه شدهاست که دارای در و دیوار است. خانه، حذف شده و اجزای آن (در و دیوار) آمده است. این آرایه را در متوسطه دوم فرامیگیرید.
دانش زبانی:
این همه نقش عجب: گروه اسمی است (این: صفت اشاره همه: صفت مبهم نقش: هسته عجب: صفت بیانی).
تعداد جمله:
۱ – این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود ( هست )
۲ – هر که فکرت نکند
۳ – نقش بر دیوار بود

۴- کوه و دریا و درختان، همه در تسبیح‌اند ◈※◈ نه همه مستمعی، فهم کند این اَسرار

معنی: همه‌ی موجودات و کائنات عالم در حال نیایش خدا هستند؛ اما هر شنونده‌ای این راز را درک نمیکند.
واژه های مهم:
تسبیح: نیایش کردن، خدا را به پاکی یاد کردن
مستمع: شنونده
فهم: درک
اسرار: جمع سِرّ، رازها
نکته های ادبی:
آرایه مراعات نظیر بین واژه های «کوه، دریا و درختان» آمدهاست. آرایه تشخیص نیز دارد
. تلمیح (اشاره به آیه ۱ سوره جمعه: یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ).
دانش زبانی:
کوه، دریا و درختان: نهاد
این اسرار: مفعول.
تعداد جمله: 
۱ – کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
۲ – نه همه مستمعی این اسرار فهم کند

۵- خبرت هست که مرغان سحر می‌گویند: ◈※◈ آخر اِی خفته، سَر از خوابِ جهالت، بردار؟

معنی: آیا خبر داری که خروس ها و پرندگان دیگر با صدای بلند میگویند: ای کسی که خوابیده‌ای! سر از خواب نادانی بردار و آگاه باش.
واژه های مهم:
مرغان: پرندگان
خفته: غافل و بی‌خبر
جهالت: نادانی
نکته های ادبی:
«مرغان سحر میگویند» دارای آرایه تشخیص است.
جهالت و نادانی به خواب تشبیه شده
دانش زبانی:
«ت» در واژه «خبرت» نهاد است
هست: فعل غیراسنادی به معنای «داری»
سر: مفعول
خواب جهالت: متمم.

همین حالا همیار را نصب کنید و همیشه یک معلم همراه خود داشته باشید.
"نصب از مایکت و بازار "

تعداد جمله: 
۱ – خبرت هست
۲ – که مرغان سحر می گویند
۳ – ای خفته
۴ – آخر سر از خواب جهالت بردار

۶- تا کِی آخر چو بنفشه، سَر غفلت در پیش؟ ◈※◈ حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار

معنی: تا کی مانند بنفشه عمر خود را در نادانی به سر میبری؟ حیف است که تمام عمر خود را در بیخبری باشی در حالیکه گل نرگس بیدار و آگاه باشد.
واژه های مهم:
 حیف : افسوس، دریغ
نکته های ادبی:
آرایه تشخیص در «سخن گفتنِ گلهای بنفشه و نرگس» هست.
دانش زبانی:
حیف: مسند
باشد: فعل اسنادی
شناسه «ی» به جای فعل اسنادی «باشی» یا «هستی» آمده است.
تعداد جمله:
۱ – تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش ( داری )
۲ – حیف باشد
۳ – که تو در خوابی
۴ – و نرگس بیدار

۷- که تواند که دهد میوۀ اَلوان از چوب؟ ◈※◈ یا که داند که بر آرد گُلِ صد برگ از خار؟

معنی: هیچ کسی نمیتواند از درخت بیجان، میوه های رنگارنگ تولید کند؛ هیچ کسی نمیتواند از بوته‌ی خار گل رنگارنگ برویاند.
واژه های مهم:
الوان: جمع لون، رنگ‌ها
گل صد برگ: نوعی گل سرخ با گلبرگ‌های پُر پَر.
نکته های ادبی:
آرایه تضاد بین واژه های «گل و خار» دیده میشود.
دانش زبانی:
در متون قدیم واژه دانستن را به معنای توانستن نیز به کار میبردند.
که (چه کسی): نهاد
میوه الوان: مفعول
چوب: متمم
گل صدبرگ: مفعول.
تعداد جمله:
۱- که تواند
۲ – که از چوب میوه ی الوان دهد
۳ – یا که داند
۴ – که از خار گل صدبرگ برآرد

۸- عقل حیران شود از خوشۀ زرین عِنَب ◈※◈ فهم، عاجز شود از حُقّۀ یاقوتِ انار

معنی: عقل آدمی از زیبایی خوشه‌ی طلایی انگور متحیّر میشود و فهم انسان از درک زیبایی و ظرافت دانه های انار که مانند یاقوت سرخ میدرخشد ناتوان است.
واژه های مهم:
 حیران: سرگردان
عنب: انگور
حقّه: ظرفی کوچک، که در آن جواهری نگهداری شود.
یاقوت: سنگی قیمتی به رنگ‌های سرخ، زرد و کبود
خوشۀ زرین عنب: خوشۀ
تعداد جمله:
۱ – عقل از خوشه ی زرین عنب حیران شود
۲ – فهم از حقه ی یاقوت انار عاجز شود

نکته های ادبی:
آرایه مراعات نظیر بین واژه های «خوشه، عنب، انار» و «حقه، زرین، یاقوت» به کار رفته است. (در گذشته سنگ های قیمتی و عطریات را درون جعبه یا حقّه میگذاشتند.) همچنین «خوشه های زرد رنگ انگور» را به «طلا» و «دانه های سرخ رنگ انار» را به «یاقوت» تشبیه کرده است. در هر دو مصراع تشخیص به کار رفته است.
دانش زبانی:
عقل: نهاد
حیران: مسند
شود: فعل اسنادی
خوشه زرین عنب: متمم
فهم: نهاد
عاجز: مسند
حقه یاقوت انار: متمم.

۹- پاک و بی‌عیب خدایی که به تقدیرِ عزیز ◈※◈ ماه و خورشید مُسَخّر کند و لیل و نهار

معنی: پاک و منزه است خدایی که به فرمان او تمام عالم را فرمانبردار خویش میکند.
واژه های مهم:
تقدیر: سرنوشت، فرمان خدا
مسخّر: رام و مطیع

نکته های ادبی:
بین واژه های «ماه و خورشید» ، «لیل و نهار» آرایه مراعات نظیر و تضاد وجود دارد.
دانش زبانی:
خدا: نهاد
«ماه و خورشید»، «لیل و نهار»: مفعول.
تعداد جمله: 
۱ – پاک و بی عیب خدایی ( است )
۲ – که به تقدیر عزیز ماه و خورشید مسخر کند
۳ – و لیل و نهار مسخر کند

۱۰- تا قیامت سخن اَندر کرم و رحمت او ◈※◈ همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار

معنی: اگر تمام مردم تا روز قیامت از بخشش و مهربانی تو حرف بزنند، باز هم یکی از هزاران لطف تو را نمیتوانند بیان کنند.
واژه های مهم:
کرم: بخشش، بزرگواری
رحمت: مهربانی

دانش زبانی:
در متون قدیمی به جای واژه «در»، «اندر» به کار میرفت و از واژه های مخفف زیادی استفاده میشد.
اندر: حرف اضافه
کرم و رحمت او: متمم
گفته نیاید: فعل
ز: حرف اضافه
هزار: متمم.
تعداد جمله:
۱ – تا قیامت همه اندر کرم و رحمت او سخن گویند
۲ – و یکی ز هزار گفته نیاید

۱۱- نعمتت بار خدایا، ز عدد بیرون است ◈※◈ شُکرِ اِنعام تو هرگز نکند شُکرگزار

معنی: خدایا! نعمت های که به ما داده‌ای بی‌شمار است و هیچ شکرگزاری نمیتواند قدردان آنها باشد.
واژه های مهم:
اِنعام: بخشش، نعمت دادن
اَنعام: چهارپایان
بار: آفریننده، خالق، نیکوکار

دانش زبانی:
واژه «اِنعام» به معنی نعمتهاست و واژه «اَنعام» به معنی چارپایان است. در تلفظ و معنای این دو واژه
دقت شود .
بار خدا (خدای آفریننده): منادا
نعمتت: نهاد
عدد: متمم
بیرون: مسند
است: فعل اسنادی
شکر انعام تو: مفعول.
تعداد جمله:
۱ – بار خدایا
۲ – نعمتت ز عدد بیرون است
۳ – شکرگزار هرگز شکر انعام تو نکند

۱۲- سعدیا، راست رُوان گوی سعادت بُردند ◈※◈ راستی کن که به منزل نرسد، کج رفتار

معنی: ای سعدی! انسان های درستکار به خوشبختی رسیدند؛ تو هم درستکار باش که انسان بدکار به مقصود آفرینش نمیرسد.
واژه های مهم:
 راست روان: انسان‌های درست کار
گوی: توپ کوچک
کج رفتار: انسان بدکار

نکته های ادبی:
راستروان: کنایه از انسانهای صالح و درستکار.
کجرفتار: کنایه انسان بدرفتار.
«گوی سعادت بردن»: کنایه از به خوشبختی رسیدن.
در ترکیب «گوی سعادت» آرایه تشبیه به کار رفته است. سعادت به گویی تشبیه شده که در بازی چوگان هر کس زودتر آن را پیش ببرد، برنده است.
در واژه های «راست روان» و «کج رفتار» و بین «راست و کج» آرایه تضاد آمدهاست.
مصراع دوم نیز مَثَل است.
دانش زبانی:
حرف «الف» در آخر واژه سعدیا، نشانه نداست و واژه بعد از آن را منادا میگویند. بعد از واژه منادا، از
ویرگول(کاما) استفاده میشود
تعداد جمله:
۱ – سعدیا
۲ – راست روان گوی سعادت بردند
۳ – راستی کن
۴ – که کج رفتار به منزل نرسد

معنی کلمات درس اول فارسی نهم

بامداد: سپیده دم
لیل: شب
نهار: روز
خوش: نیکو، پسندیده
آفرینش: خلقت
تنبیه: بیدار کردن، هوشیار کردن
خداوند دل ← خداوند: صاحب
دل ندارد که ندارد ← که: آنکه
اقرار: اعتراف
نقش عجب: تصویر شگفتانگیز
فکرت: تفکر
نقش: نقاشی
تسبیح: ستایش خدا
مستمع: شنونده
اَسرار: جمع سر؛ رموز
 مرغان سحر: پرندگان آوازخوان در صبح
خفته: خوابیده
جهالت: نادانی
چو: مثل
غفلت: بیخبری
که تواند ← که: چه کسی
الوان: جمع لون؛ رنگارنگ
داند: میتواند
خار: تیغ
حیران: شگفتزده
زرین: طلایی
عنب: انگور
عاجز: ناتوان
حقّه: صندوقچه‌ی جواهرات
یاقوت: سنگ زینتی
عیب: ایراد
مسخّر: رام شده، تسخیر شده اندر
کَرَم: درباره‌ی بخشش
رحمت: مهربانی
 ز عدد بیرون است: قابل شمارش نیست
اِنعام: نعمت دادن (اَنعام: چهارپایان)
راستروان: روندگان به راه راست
سعادت: خوشبختی
منزل: مقصد
 کج رفتار: انسان بدکار
قصاید: جمع قصیده

تاریخ ادبیات آفرینش همه تنبیه خداوند دل است

شاعر/ نویسنده قرن / سال اثر/ آثار ویژگی/ اهمیت
سعدی شیرازی قرن هفتم ه.ق بوستان مثنوی حکمی و اخالقی ، دارای ده باب، سروده شده در سال ۶۵۵ ه

در بخش بالا از سایت همیار برای شما ، معنی درس اول فارسی نهم (آرایه ها ، کلمات) را قرار دادیم پیشنهاد میشود برای بخش بعدی از معنی حکایت صفحه ۱۶ فارسی نهم و برای بخش قبلی از معنی ستایش فارسی نهم استفاده نمایید.
برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.