معنی درس ۱۰ فارسی هفتم + آرایه های ادبی

معنی درس ۱۰ فارسی هفتم + آرایه های ادبی

معنی کلاس ادبیات، مرواریدی در صدف، زندگی حسابی، فرزند صالح انقلاب

معنی درس ۱۰ فارسی هفتم + آرایه های ادبی

معنی کلاس ادبیات، مرواریدی در صدف، زندگی حسابی، فرزند صالح انقلاب

معنی فارسی هفتم / درس ۱۰: کلاس ادبیات، مرواریدی در صدف، زندگی حسابی، فرزند صالح انقلاب

معنی کلمات درس ۱۰ فارسی هفتم

چشم دوختن کنایه از نگاه کردن
جاذبه گیرایی ، جذابیت
دستپاچگی عجله ، شتاب زدگی
جرئت شجاعت
لحن آهنگ
مندیش نیندیش
پاسی قسمتی یا بخشی از زمان
پاسی ازشب قسمتی ازشب
مردم چشم مردمک چشم
تحسین آفرین گفتن
نوابغ جمع نابغه ، باهوش و زیرک
نظیر همانند
فراغت آسودگی
پروا ترس
تلاوت خواندن
چمیدن با ناز راه رفتن
زنده دلان هوشیاران
روحیه دادن کنایه از امیدواری و شجاعت ایجاد کردن
بی نظیر بی مانند، بی همتا
واردات کالاهایی که از خارج کشور به کشور آورده میشود
آراسته زیبا و مرتب شده
لبریز پر و انباشته
معظم بزرگوار
پژوهشگر جستجوگر
نوید مژده
صالح درستکار
چشم از جهان فرو بست فوت کرد

معنی صفحه ۸۶ فارسی هفتم 👇

🔹 کلاس ساکت ساکت است. معلّم ادبیات، نظام وفا، مشغول خواندن یک شعر فرانسوی است. نیما با کنجکاوی به دهان معلّم چشم دوخته و با تمام وجود در جاذبه‌های شعر غرق شده است. معلّم، خواندن را تمام می‌کند و با قدم‌های شمرده پشت میزش می‌رود و می‌نشیند. دوست دارد تأثیر شعر را بر شاگردانش ببیند. با دقّت همهٔ کلاس را از نظر می‌گذراند و ناگهان نگاهش روی چهرهٔ نیما می‌ماند. برقی در عمق چشم‌های این نوجوان شهرستانی وجود دارد که همیشه او را به خود جذب می‌کند امّا این بار آن برق بیشتر به چشم می‌آید.

آرایه های ادبی:
ساکت ساکت: آرایه تکرار
به دهان معلم چشم دوخته است: کنایه از نگاه کردن
برقی در عمق چشم های این نوجوان شهرستانی: کنایه از چشمان پر شوق از یادگیری
غرق در جاذبه های شعر: کنایه از توجه
دانش زبانی:
ساکت: مسند
نظام وفا: بدل

🔹 – خوب علی جان! مثل اینکه حرفی برای گفتن داری؟
نیما ناگهان به خود می‌آید. هنوز گیج و غرق زیبایی شعر است. با دستپاچگی می‌گوید: «ها؟ بله! زیبا بود؛ گمان کنم شاعر آن ویکتور هوگو باشد!»

آرایه های ادبی:
نیما ناگهان به خود میآید: کنایه از جمع شدن حواس
غرق زیبایی شعر: کنایه از توجه زیاد
دستپاچگی: کنایه از با عجله و باشتاب

🔹 – آفرین بر تو پسر باهوش! از کجا فهمیدی؟
نیما با غرور ادامه می‌دهد: «قبلاً آن را خودم ترجمه کرده‌ام».
– خوب، که این طور! به هر حال ما همه مشتاقیم ترجمهٔ تو را بشنویم.
نیما بر می‌خیزد و با دست‌هایی لرزان کاغذی را پیش رویش می‌گشاید و شروع به خواندن می‌کند.

معنی صفحه ۸۷ فارسی هفتم 👇

لرزشی در صدای او احساس می‌شود ولی کم‌کم جای خود را به حرارت و شور و نشاط می‌دهد. نیما نوشته‌اش را می‌خواند و می‌نشیند.

آرایه های ادبی:
حرارت و شور و نشاط: مراعات نظیر
دانش زبانی:
قبلا: قید
مشتاق: مسند
کم کم: قید مکرر
نوشته: مفعول

🔹 – آفرین، آفرین، خیلی خوب بود، آقای علی اسفندیاری!
نیما از خجالت سرخ شده است و سر به زیر دارد. کلاس که تمام می‌شود، معلّم صدایش می‌زند.
– علی جان تو بمان.
آرایه های ادبی:
از خجالت سرخ شده است و سر به زیر دارد: کنایه از خجالت کشیدن
آفرین: تکرار
دانش زبانی:
آقای علی اسفندیاری: منادا
علی جان: منادا

🔹 معلّم کتابی را از کیفش در می‌آورد و می‌گوید: «بگیر؛ این کتاب را با دقّت بخوان. راستی، شعر فارسی چطور؟ هیچ مطالعه می‌کنی؟»
نیما جواب می‌دهد: «بله، از نظامی زیاد می‌خوانم».
معلّم با همان لحن گرمش ادامه می‌دهد: «خیلی عالی است، نظامی در آرایش صحنه‌های شعرش استاد بی‌نظیری است. شنیده‌ام خودت هم شعر می‌گویی. یادت باشد از شعرهایت حتماً برایم بیاوری. دلم می‌خواهد سرت را بالا بگیری و با صدای بلند، برایم شعر بخوانی».
آرایه های ادبی:
لحن گرم: حس آمیزی و کنایه از صدای دلنشین
دانش زبانی:
راستی: قید

🔹 نیما پس از اندکی درنگ، چنین خواند:
نام بعضی نفرات
رزقِ روحم شده است.
معنی: یاد بعضی نفرات باعث آرامش روحم است.
آرایه های ادبی:
رزق روحم شده است: کنایه از روحم را تقویت میکند و آرامش میدهد

🔹 وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
معنی: موقع دلتنگی از آنها کمک میخواهم.
آرایه های ادبی:
دست دارم: کنایه از کمک خواستن
دلتنگی: کنایه از ناراحتی

🔹 جرئتم می‌بخشد
روشنم می‌دارد.
معنی: یاد آنها به من جرات میبخشد، مرا آگاه میکند.
دانش زبانی:
🔹 به من جرات میبخشد: من: متمم
من را روشن میدارد: من: مفعول

معنی مرواریدی در صدف صفحه ۸۸ فارسی هفتم

🔹 پروین از کودکی کوشا و اهل تفکّر بود. در یازده سالگی با اشعار فردوسی، نظامی، مولوی و ناصرخسرو آشنا شد. این کودک آرام و با استعداد، با راهنمایی و کمک پدرش، سرودن شعر را آغاز کرد. پدر از پروین، همچون مرواریدی در صدف، با دقّت مراقبت می‌کرد.
آرایه های ادبی:
فردوسی، نظامی، مولوی و ناصرخسرو: مراعات نظیر
همچون مرواریدی در صدف: تشبیه
دانش زبانی:
کوشا و اهل تفکر: مسند
آرام و با استعداد، دقت، با راهنمایی و کمک پدرش: قید

🔹 پدر، گاهی قطعه‌هایی زیبا از شعرهای عربی، ترکی، فرانسوی و انگلیسی را ترجمه می‌کرد و پروین

معنی صفحه ۸۹ فارسی هفتم 👇

را تشویق می‌کرد تا آنها را به صورت شعر درآورد. گاهی شعری از شاعران قدیم ایران به او می‌داد تا قافیه‌هایش را تغییر بدهد و در سرودن شعر تجربه بیندوزد.
آرایه های ادبی:
عربی، ترکی، فرانسوی و انگلیسی: مراعات نظیر

🔹 پروین اعتصامی اوّلین شعرهایش را در هفت یا هشت سالگی سروده است. بعضی از این شعرها به اندازه‌ای زیبا، جالب و پرمعنا هستند که خواننده را به شگفتی وا می‌دارند. برخی از زیباترین شعرهایش را در نوجوانی و در یازده تا چهارده سالگی سروده است. شعر «ای مرغک» او در دوازده سالگی سروده شده است.
دانش زبانی:
زیبا، جالب و پرمعنا: مراعات نظیر

معنی شعر مرواریدی در صدف هفتم

۱- ای مرغک خُرد، ز آشیانه ◈※◈ پرواز کن و پریدن آموز
معنی: ای پرنده کوچک، از لانه‌ات پرواز کن و پرواز کردن را بیاموز
واژه های مهم:
مرغک خُرد:
پرنده کوچک
آرایه های ادبی:
ای مرغک: تشخیص
مرغک، آشیانه، پرواز، پریدن: مراعات نظیر

2- تا کی حرکات کودکانه؟ ◈※◈ در باغ و چمن چمیدن آموز
معنی: تا چه زمانی می‌خواهی کارهای بچه گانه انجام دهی؟ به باغ و گلزار برو.
واژه های مهم:
چمیدن: راه رفتن با ناز و غرور
آرایه های ادبی:
تا کی حرکات کودکانه: پرسش انکاری

3- رام تو نمی‌شود زمانه ◈※◈ رام از چه شدی؟ رمیدن آموز
معنی: روزگار طبق خواسته‌ی تو عمل نمی‌کند، برای چه تسلیم روزگار شدی؟ بلند شو و حرکت کن و تکاپو کردن را یاد بگیر.
واژه های مهم:
زمانه: روزگار
رام: مُطیع
رمیدن: فرار کردن
آرایه های ادبی:
رام نشدن زمانه: تشخیص
رام شدن: کنایه از مطیع شدن

4- مَنْدیش که دام هست یا نه ◈※◈ بر مردم چشم، دیدن آموز
معنی: از ترس گرفتار شدن تکاپو و حرکت را ترک نکن. برو و ببین و تجربه کن.
واژه های مهم:
مندیش:
فکر نکن (مَیَندیش)
مردم چشم: مردمک چشم
آرایه های ادبی:
مردم( مردمک چشم)
:متمم/ دیدن: مفعول

5- شو روز به فکر آب و دانه ◈※◈ هنگام شب آرمیدن آموز
معنی: روزها در پی کسب روزی و رفع احتیاجات خود باش و شب‌ها استراحت کن.
واژه های مهم:
شو:
برو
آرمیدن: استراحت کردن
آرایه های ادبی:
روز و شب: تضاد
آب و دانه: تناسب

🔹 پروین و سروده‌هایش آنقدر شگفت‌انگیز بودند که بزرگ‌ترین شاعران روزگار، او را تحسین و تشویق می‌کردند. محمّدحسین شهریار، شاعر بزرگ روزگار ما، هنگامی که سروده‌های دورهٔ نوجوانی پروین را می‌خواند، می‌گفت:
آرایه های ادبی:
شاعر بزرگ روزگار ما:
بدل
تحسین و تشویق: مترادف

به راستی که یکی از نوابغ ادب است ◈※◈ میان شاعره‌ها تاکنون نظیرش نیست

معنی: به درستی که پروین یکی از شاعران نابغه ادبیات فارسی است و در بین زنان شاعر فارسی تا به امروز مانند او نیامده است
آرایه های ادبی:
است:
فعل اسنادی
نیست: فعل غیر اسنادی

معنی زندگی حسابی صفحه ۹۰ فارسی هفتم

🔹 دکتر محمود حسابی دوران کودکی را با سختی و فقر گذرانده بود، به طوری که یادآوری خاطرات آن روزها ناراحتش می‌کرد ولی همواره می‌گفت: «مهم این است که در مقابل سختی‌ها تسلیم نشد. اگر انسان در برابر دشواری‌ها بایستد، بر آنها چیره می‌شود، البتّه باید صبر و طاقت را از دست نداد و هیچ‌گاه ناسپاسی نکرد».
آرایه های ادبی:
در برابر دشواری ها بایستد: کنایه از مقاومت کردن
دانش زبانی:
دکتر: شاخص
سختی و فقر: مسند
صبر و طاقت: مترادف

🔹 پروفسور حسابی، هر وقت از خواندن و پژوهش فراغت می‌یافت، به باغبانی می‌پرداخت و در زمان مناسب از بیل زدن باغچه و یا خالی کردن آب حوض خانه‌اش هم پروایی نداشت.

دانش زبانی:
پروفسور: شاخص

معنی صفحه ۹۱ فارسی هفتم 👇

🔹 استاد حسابی، خود حافظ قرآن بود و فرزندانش را از کودکی به یادگیری و انجام واجبات دینی تشویق می‌کرد. حتّی آنان را به تلاوت آیات به شیوهٔ صحیح و درک کامل معانی آنها وا می‌داشت و علاوه بر دانش اندوزی، به یادگیری امور فنّی مانند بنّایی، جوش‌کاری و نجّاری فرا می‌خواند و خود نیز برای ساخت برخی از قطعات صنعتی، تا پاسی از شب کار می‌کرد. او حدود هشت ماه هر روز به یک تراش‌کاری می‌رفت و برای ناهار به یک بیسکویت راضی می‌شد تا بتواند قطعات مورد نظر را بسازد و کشور را از واردات بی‌نیاز کند. او راه شکوفایی و استقلال کشور را در تلاش و کوشش افراد جامعه می‌دانست و با علم بدون عمل، مخالف بود.

آرایه های ادبی:
بنایی و جوشکاری و نجاری: مراعات نظیر
دانش زبانی:
ا🔹 ستاد: شاخص
تلاش و کوشش: مترادف

🔹 دکتر حسابی به زبان و فرهنگ و ادب فارسی نیز عشق می‌ورزید و آثار بیشتر بزرگان شعر و ادب را با دقّت مطالعه می‌کرد. دیوان حافظ را به خوبی می‌خواند و از آن لذّت می‌برد و معتقد بود که یک ایرانی نباید غزل حافظ را غلط بخواند و یا نادرست بفهمد.

آرایه های ادبی:
زبان و فرهنگ و ادب فارسی: مراعات نظیر|عشق ورزیدن: کنایه از دوست داشتن
دانش زبانی:
دکتر: شاخص
غلط و نادرست: مترادف

🔹 دل‌بستگی استاد به شعر و ادب تا اندازه‌ای بود که سر در خانه‌اش را به این بیت سعدی آراسته بود که امروز نوازشگر دیدگان رهگذران و مشتاقان آن استاد است:

آرایه های ادبی:
دلبستگی: کنایه از علاقه
نوازشگر دیدگان: تشخیص

معنی شعر به جان زنده دلان 👇

۱- «به جان زنده‌دلان، سعدیا، که ملک وجود ◈※◈ نیرزد آنکه دلی را ز خود بیازاری»

معنی: ای سعدی به جان انسان های شاد و عاشق تو را قسم می دهم که این دنیا ارزش ندارد که کسی را آزار بدهی.
واژه های مهم:
زنده دلان:
انسان های عاشق و شاد
مُلک وجود: دنیا

معنی فرزند صالح انقلاب صفحه ۹۲ فارسی هفتم

🔹 سعید، هنوز سال‌های دبستان را پشت سر نگذاشته بود که با شور و علاقه، مطالعه کتاب‌های مختلف را شروع کرد. ساعت‌ها می‌نشست و تا کتابی را به پایان نمی‌رساند، رها نمی‌کرد.
آرایه های ادبی:
پشت سر نگذاشته بود: کنایه از سپری نکرده بود
دانش زبانی:
هنوز: قید

🔹 در دوره دبیرستان، نمایشنامه «ابوذر» را همراه با دوستانش اجرا کرد. او به پیامبر (ص) و یارانش عشق می‌ورزید و می‌کوشید؛ این شخصیت‌ها را به هم سنّ و سال‌هایش بشناساند.
هجده ساله بود که معلّم هنرستان شد و به دانش‌آموزانش که شانزده یا هفده ساله بودند، درس می‌داد. همه او را استاد جوان می‌خواندند. او و شاگردانش تقریباً هم سنّ و سال بودند!
دانش زبانی:
همه: نهاد
او: مفعول
استاد جوان: مسند

🔹 جان و دل سعید با صدای دل‌نواز قرآن، آشنا بود. در خلوت، قرآن زمزمه می‌کرد و بسیاری از آیات را به حافظه سپرده بود. اگر با او همسفر می‌شدی در طول راه، تلاوت زیبای قرآن او را می‌شنیدی. ورزش می‌کرد و به فوتبال علاقه‌مند بود. همیشه دوست داشت ایران را در همه مسابقات پیروز و سربلند ببیند.
آرایه های ادبی:
دلنواز:
کنایه از خوشایند
به حافظه سپرده بود: کنایه از حفظ کرده بود

🔹 شاگردانش می‌گویند: «به دو چیز علاقه‌مند بود، قرائت قرآن و مشاعره. وقتی دیگران در مشاعره می‌ماندند، سعید ادامه می‌داد. ذهن او لبریز سروده‌های زیبا بود».
دانش زبانی:
در مشاعره میماندند: شعری به ذهنشان نمیرسید

معنی صفحه ۹۳ فارسی هفتم 👇

🔹 سال‌ها در جبهه‌ها، دلیرانه شرکت کرد. به رزمندگان روحیه داد و با همه توان از اسلام و ایران دفاع کرد و از آن پس به عنوان پژوهشگری نوآور و علمی، افتخار آفرین شد.
آرایه های ادبی:
پژوهشگر، نوآور و علمی:
مراعات نظیر
دانش زبانی:
سال ها، جبهه ها، دلیرانه: قید

🔹 دکتر سعید کاظمی آشتیانی، دانشمند بزرگ روزگار ما، در دی‌ماه 1384 چشم از جهان فروبست. مقام معظّم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای، در وصف این پژوهشگر فداکار نوشتند: «شهید سعدی کاظمی آشتیانی در زمینه سلول‌های بنیادی پیش آهنگ بودند. وی یکی از فرزندان صالح انقلاب و از رویش‌های مبارکی بود که آینده درخشان علمی را در کشور خود، نوید می‌دهند».
آرایه های ادبی:
چشم از جهان فرو بست:
کنایه از فوت کرد
دانش زبانی:
دانشمند بزرگ روزگار ما: بدل

برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.