معنی درس ۱۱ فارسی یازدهم + کلمات و آرایه ها (یاران عاشق)
آرایه های ادبی درس یازدهم فارسی یازدهم
آرایه های ادبی درس یازدهم فارسی یازدهم
معنی فارسی یازدهم / درس یازدهم یاران عاشق
۱ .بیا عاشقی را رعایت کنیم | ز یاران عاشق حکایت کنیم |
معنی: بیا تا برای احترام به عشق و عاشقی، از یاران عاشق (شهدا) داستانهایی را روایت کنیم.
کلمات:
عاشقی: راه و رسم عاشقی
یاران عاشق: رزمندگان، شهدا
بیت: سه جمله
عاشقی و حکایت: نقش مفعول.
قلمرو ادبی:
عاشقی: مجاز از راه و روش عاشقی
رعایت کردن عاشقی: کنایه از نگهداری از عشق ورزی
واج آرایی مصوّت «ا»
عاشق و عاشقی: جناس ناقص افزایشی.
۲ .از آنها که خونین سفر کرده اند | سفر بر مدار خطر کرده اند |
معنی: از آن شهیدانی که سفر خونین داشته اند و در جاده ای دشوار و پُر خطر سفر کرده اند، حکایت کنیم.
کلمات:
آنها: منظور شهدا و رزمندگان
مدار: مسیری معمولا دایره ای شکل که در آن چیزی به دور چیز دیگر می چرخد؛ مسیر
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی:
مصراع اول: کنایه از شهادت
مصراع دوم: کنایه از پذیرفتن خطرات و گذشتن از جان و مال
مدار خطر: اضافه استعاری
سفر: تکرار
۳ .از آنها که خورشید فریادشان | دمید از گلوی سحر زادشان |
معنی: از آن یارانی حکایت کنیم که فریادشان مانند خورشید از گلوی آگاهی بخششان بیرون می آمد و امیدبخش بود
کلمات:
آنها: منظور شهدا و رزمندگان
دمید: طلوع کرد
سحر زاد: زاییده سحر
بیت: دو جمله
«-ِشان» در دو مصراع: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی:
خورشید فریاد: اضافه تشبیهی
گلوی سحرزاد: استعاره مکنیه و تشخیص و کنایه از سخنان آگاهی بخش
گلو: مجاز از دهان
سحر زاد:کنایه از حیات بخش و نورانی
سحر: نماد بیداری و آگاهی
فریاد از گلو دمیدن: کنایه از فریاد و اعتراض
دمید: ایهام: ۱.طلوع کرد ۲.فوت کرد.
۴ .چه جانانه چرخ جنون می زنند | دف عشق با دست خون می زنند |
معنی: آنها از دل و جان به دنبال عاشقی می گشتند و این عشق را با شهادت خود دنبال می کردند.
کلمات:
جانانه: از دل و جان
چرخ جنون: رقص دیوانگی
با دست خون: با دست خون آلود
دف: نوعی ساز
بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی:
جانانه: ایهام تناسب: ۱ .از دل و جان ۲ .معشوق و محبوب که با عشق تناسب دارد
چرخ جنون زدن: کنایه از رقصیدن
دف عشق: اضافه تشبیهی
دف زدن: کنایه از شادی کردن
کلّ بیت: تلمیح به سماع (رقص) صوفیان
مصراع دوم: کنایه از عاشقانه جان دادن
واج آرایی «ن»
دست خون: اضافه استعاری و تشخیص
خون: مجاز از شهادت
چرخ جنون – با دست خون آلود دف زدن: تناقض (پارادوکس).
۵ .به رقصی که بی پا و سر می کنند | چنین نغمه عشق سر می کنند: |
معنی: آنان با پیکری بدون پا و سر (تکّه تکّه) جان می دهند و سرود عشق را چنین زیبا و دلنشین می خوانند:
کلمات:
نغمه: آواز خوش، سرود
سر می کنند در مصراع دوم: می سُرایند
بیت: دو جمله
نغمه: نقش مفعول
عشق: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی:
بی پا و سر رقصیدن: تناقض (پارادوکس) و کنایه از شهادت
نغمه عشق: اضافه تشبیهی
بی پا و سر بودن: کنایه از تکّه تکّه بودن
رقص و نغمه – پا و سر: مراعات نظیر (تناسب)
سر می کنند: کنایه از سرودن و خواندن.
۶ .هال منکرِ جان و جانان ما | بزن زخمِ انکار بر جان ما |
معنی: ای کسی که ما و معشوق ما را انکار می کنی، باز هم ما را انکار کن؛ زیرا این کار تو برای ما التیام بخش است.
کلمات:
هال: آگاه باش
منکر: انکارکننده، ناباور
جانان: مانندِ جان، معشوق
انکار: باور نکردن، نپذیرفتن، نفی کردن
بیت: سه جمله
قلمرو ادبی:
جان: مجاز از وجود
زخم انکار: اضافه تشبیهی
زخم زدن: کنایه از آسیب رساندن
زخم انکار زدن: کنایه از سرزنش کردن
منکر و انکار: اشتقاق
جان: آرایه تکرار
واج آرایی «ن».
۷ .بزن زخم، این مرهم عاشق است | که بی زخم مُردن، غمِ عاشق است |
معنی: ای انکارکننده! باز هم ما را سرزنش کن؛ زیرا این زخم تو برای عاشق دوا است. بدون زخم مُردن برای عاشق، عیب و ننگ است.
کلمات:
مرهم: هر دارویی که روی زخم گذارند، التیام بخش
بی زخم مردن: مرگ معمولی و طبیعی
بیت: سه جمله
زخم: مفعول.
قلمرو ادبی:
زخم: استعاره از سرزنش
زخم مانند مرهم: تشبیه و تناقض
زخم زدن: کنایه از آسیب رساندن
زخم و مرهم: تضاد و تناسب.
۸ .مگو سوخت جان من از فرط عشق | خموشی است هان، اوّلین شرط عشق |
معنی: ای عاشق! از سختی عشق، ناله و اعتراض نکن! زیرا اولین شرط عشق، سکوت و رازداری است.
کلمات:
فرط: بسیاری
خموشی: سکوت
هان: آگاه باش
بیت: چهار جمله
جان: نقش نهاد
خموشی: نقش مسند.
قلمرو ادبی:
سوختن جان: کنایه از رنج بسیار و استعاره مکنیه
خموشی: کنایه از سکوت
جان و هان – فرط و شرط: جناس ناقص اختلافی.
۹ .ببین لاله هایی که در باغ ماست | خموشند و فریادشان تا خداست |
معنی: شهدای کشور ما را ببین! ساکت اند و حرفی نمی زنند؛ ولی هدف و مکتبشان زندهاست و صدای فریادشان تا بینهایت شنیده می شود.
کلمات:
الله: شهید
باغ: سرزمین
خموش: مخفّف خاموش، ساکت
بیت: چهار جمله
باغ: نقش متمم
خموش و تا خدا: نقش مسند.
قلمرو ادبی:
الله: استعاره و نماد شهید
باغ: استعاره از سرزمین و وطن
مصراع دوم: تناقض (پارادوکس)
الله و باغ: تناسب
خاموشی لاله ها – فریاد لاله ها: تشخیص و استعاره
فریاد شهدا تا خدا بودن: اغراق و کنایه از بلند بودن فریاد.
۱۱ .بیا با گل الله بیعت کنیم | که آلاله ها را حمایت کنیم |
معنی: بیا تا با شهدا عهد ببندیم که از خون آنها پاسداری و حمایت کنیم.
کلمات:
بیعت: پیمان، عهد، پیمان بستن برای فرمانبرداری و اطاعت از کسی
آلاله: لاله سرخ، شقایق
بیت: سه جمله
بیعت: نقش مفعول
قلمرو ادبی:
الله و آلاله: استعاره و نماد شهید
بیعت با الله: تشخیص و استعاره
الله و آلاله: جناس ناقص افزایشی
گل و الله وآلاله: تناسب.
رباعی پایین صفحه ۹۶ فارسی یازدهم
۱ .از چنبرِ نَفس، رَسته بودند آنها | بت ها همه را شکسته بودند آنها |
معنی: آنها از دنیای مادیات رها شده بودند و تعلّقات دنیوی را از خود جدا کرده بودند
کلمات:
چنبر: حلقه و هر چیز حلقه مانند؛ چنبر نفس: چنبر زدنِ مارِ نفس
رَستن: رها شدن، نجات یافتن
بیت: دو جمله بلاغی
همه: بدل
قلمرو ادبی:
چنبر نفس: اضافه تشبیهی
بت ها: استعاره از تعلّقات نفسانی و دنیوی
شکستن بت: کنایه از مبارزه با نفس
اشاره به داستان بت شکنی حضرت ابراهیم و پیامبر (ص): تلمیح
بت و شکستن: مراعات نظیر (تناسب).
۲ .پرواز شدند و پر گشودند به عرش | هر چند که دست بسته بودند آنها |
معنی: آنها کسانی بودند که با وجود اینکه دستشان بسته بود، ولی پرواز کردند و به آسمان پر گشودند. (شهید شدند)
کلمات:
عرش: آسمان، تخت، سریر
بیت: سه جمله
پرواز و دست بسته: نقش مسند.
قلمرو ادبی:
پرواز: مجاز از پرنده
پر گشودن: کنایه از پرواز کردن
پرواز با دستِ بسته: تناقض (پارادوکس)
پرواز و پر: مراعات نظیر(تناسب)
اشاره به داستان شهادت غوّاصان دست بسته: تلمیح
غوّاصان مانند پرنده: تشبیه
واج آرایی «د» ، «ش»
پر و هر: جناس ناقص اختلافی.
شعرخوانی: صبح بی تو
۱ .صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد | بی تو حتّی مهربانی حالتی از کینه دارد |
معنی: صبح بدون تو، مانند بعد از ظهر جمعه ها غم آلود و ملال آور است. بی تو حتّی مهربانی هم، رنگ نفرت و کینه دارد
کلمات:
تو: منظور امام زمان (عج)
آدینه: روز جمعه، آخرین روز هفته
کینه: دشمنی، نفرت
بیت: دو جمله
رنگ و حالت: نقش مفعول
قلمرو ادبی:
صبح بی تو مانند بعد از ظهر آدینه: تشبیه
صبح و بعد از ظهر: مراعات نظیر (تناسب)
رنگ داشتن: کنایه از شبیه بودن
مهربانی حالت کینه داشته باشد: تشخیص و استعاره.
۲ .بی تو میگویند تعطیل است کار عشق بازی | عشق امّا کی خبر از شنبه و آدینه دارد |
معنی: میگویند: بدونِ تو، عشق و عاشقی تعطیل است؛ امّا عشق به تاریخ و روزهای تقویم، کاری ندارد.
کلمات:
عشقبازی: عاشقی
آدینه: روز جمعه، آخرین روز هفته
بیت: سه جمله
کار و عشق: نقش نهاد
تعطیل: نقش مسند.
قلمرو ادبی:
عشق از چیزی خبر داشته باشد: تشخیص و استعاره
شنبه و آدینه – تعطیل و آدینه: مراعات نظیر (تناسب)
شنبه و آدینه: تضاد.
۳ .جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو امّا | خاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد |
معنی: انکارکنندگان در سرزمینهای کفر، وجود تو را انکار می کنند؛ امّا در آن کشورها نیز می توان نشانه ظهور را دید
کلمات:
انکار: باور نکردن، نپذیرفتن، نفی کردن
گنجینه: گنج، مال بسیار
بیت: دو جمله
ویرانه ها: نقش مضاف الیه
گنجینه: نقش متمّم
قلمرو ادبی: تلمیح به اعتقاد گذشتگان که می پنداشتند جغد در خرابه هایی که گنج پنهان دارد، زندگی می کند
جغد به انکار بخواند: تشخیص و استعاره
جغد و ویرانه و خاک و گنجینه: مراعات نظیر (تناسب)
بوی چیزی را داشتن: کنایه از نشان آن چیز را داشتن.
۴ .خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد | عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد |
معنی: می خواستم از دوریِ تو اظهار دلتنگی و ناراحتی بکنم؛ امّا یادم آمد که رنج و عشق، با هم رابطه عمیق و قدیمی دارند
کلمات:
رنجش: دلتنگی
خویشاوندی: نزدیکی، قرابت
دیرینه: قدیمی
بیت: چهار جمله
خویشاوندی: نقش مفعول
دیرینه: نقش صفت
قلمرو ادبی:
عشق با آزار خویشاوندی داشته باشد: تشخیص و استعاره
رنجش و آزار: مراعات نظیر (تناسب)
واج آرایی «م» ، «د».
۵ .در هوای عاشقان پر می کشد با بیقراری | آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد |
معنی: عاشقان و مؤمنان در آرزوی ظهورت، با بیقراری و اضطراب تو را می جویند
کلمات:
کبوتر چاهی: نوعی کبوتر که معمولا در اماکن مقدس زندگی می کند
بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی:
کبوتر چاهی زخمی: استعاره از دل های منتظران حضرت مهدی (عج)
زخم و سینه – پر و کبوتر: تناسب
سینه: مجاز از قلب.
۶ .ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید | آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد |
معنی: آن کسی که حاکم کشور عدل و عدالت است، ناگهان روزی ظلم و ستم را کنار میزند و ما را نجات میدهد.
کلمات:
بیت: دو جمله به شیوه عادی
قفل و کلید: نقش مفعول
بزرگ: نقش صفت
شهر: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی:
قفل تیرگی: اضافه تشبیهی (استعاری) و استعاره از ظلم و ستم
شهر پر آیینه: استعاره از جامعه آرمانی شاعر
قفل و کلید: مراعات نظیر
- hamyar
- hamyar.in/?p=12047