کلمات درس ۱۵ فارسی چهارم (معنی ، مخالف ، هم خانواده) + شعر
معنی درس شیر و موش فارسی چهارم
معنی درس شیر و موش فارسی چهارم
انتخاب سریع صفحه :
معنی فارسی چهارم / درس پانزدهم : شیر و موش
معنی شعر شیر و موش فارسی چهارم
معنی صفحه ۱۱۳ فارسی چهارم👇
۱- بود شیری به بیشه ای ، خفته *** موشکی کرد ، خوابش آشفته
۲- آن قدر گوش شیر ، گاز گرفت *** گه رها کرد و گاه باز گرفت
معنی: شیری در بیشه ای خوابیده بود . موش کوچکی خواب او را بر هم زد . گوش شیر را خیلی گاز می گرفت . گاهی گوش او را رها می کرد و دوباره آن را گاز می گرفت
۳- تا که از خواب ، شیر شد بیدار *** متحیر ز موش بد رفتار
۴- دست برد و گرفت کله ی موش *** شد گرفتار ، موش بازی گوش
معنی: تا این که شیر از خواب بیدار شد ،حال شیر به خاطر بد رفتاری موش تغییر کرد و تعجب کرد . شیر دستش را برد و سر موش را گرفت و موش بازیگوش گرفتار شد
۵- خواست در زیر پنجه له کندش *** به هوا برده ، بر زمین زندش
۶- گفت : ای موش لوس یک غازی *** با دم شیر می کنی بازی
معنی: شیر تصمیم گرفت موش را از زیر پنجه اش له کند یا او را بلند کرده و به زمین بکوبد .
گفت ای موش لوس بی ارزش با دم شیر بازی می کنی ؟
۷- موش بیچاره در هراس افتاد *** گریه کرد و به التماس افتاد
… معنی صفحه ۱۱۰ فارسی چهارم👇 …
۸- که تو شاه وحوشی و من موش *** موش هیچ است پیش شاه وحوش
معنی: موش بیچاره ترسید و شروع کرد به گریه و التماس کردن که ای شیر تو شاه حیوانات جنگل هستی و من یک موش هستم . موش در مقابل پادشاه حیوانات هیچ است
۹- تو بزرگی و من خطا کارم *** از تو امید مغفرت دارم
۱۰- شیر از این لابه رحم حاصل کرد *** پنجه وا کرد و موش را ول کرد
معنی: تو بزرگی و من گناه کارم . امیدوارم از جانب تو بخشیده شوم . شیر به خاطر این التماس ها دلش به رحم آمد . پنجه اش را باز کرد و موش را رها کرد .
۱۱- اتفاقا سه چار روز دگر *** شیر را آمد این بلا بر سر
۱۲- از پی صید گرگ ، یک صیاد *** در همان حول و حوش دام نهاد
معنی: اتفاقا سه چهار روز دیگر همین بلا بر سر شیر آمد .
یک صیادی که به دنبال شکار گرگ بود در همان حوالی دامی گذاشت .
۱۳- دام صیاد گیر شیر افتاد *** عوض گرگ ، شیر گیر افتاد
۱۴- موش چون حال شیر را دریافت *** از برای خالص او بشتافت
معنی: دامی که صیاد گذاشته بود نصیب شیر شد و به جای گرگ ، شیر در آن گرفتار شد.
موش وقتی از وضعیت شیر باخبر شد برای نجات دادن او با سرعت رفت
۱۵- بندها را جوید با دندان *** تا که در برد شیر از آن جا جان
۱۶- شیر چون موشی را رهایی داد *** خود رها شد ز پنجه ی صیاد
معنی: موش با دندان های خود بندهای دام را جوید تا شیر از آن دام جان سالم بدرد برد و رها شد .
شیر به خاطر این که موش را رها کرد ، خودش نیز از دست صیاد رهایی یافت .
معنی کلمات درس پانزدهم فارسی چهارم
بیشه : جنگل | مرور : تند خوانی |
سِحر : جادو | تعلّق داشتن : وابستگی داشتن |
خفته : خوابیده | موشک : موش کوچک |
درعوض : به جای | حول وحوش : اطراف ، دور وبر |
متغیّر : خشمگین | وحوش : جانوران وحشی |
صید : شکار | خطا کار : گناهکار |
لابه : التماس | بازیگوش : کسی که بیش تر به فکر بازی است. |
تحمّل : صبر | حاصل کرد : به دست آورد |
چار : جنگل | یک غازی : بی ارزش ، ناچیز |
جَست : جهید | بشتافت: شتابان رفت |
خالص : رهایی | هراس : ترس |
له کندش : او را له کند | حدس زدم : گمان کردم ، فکر کردم |
داوطلب : به میل و اراده خود حاضر شدن | فاش : آشکار ، ظاهر |
مغفرت : آمرزش | قطعات : قطعه ها ، تکّه ها |
ناهماهنگی : بی نظمی | وادار کردن : مجبورکردن |
متفکّرانه : اندیشمندانه | سابق : گذشته ، قبل |
کلمات مخالف و متضاد درس پانزدهم کلاس چهارم
سخت ≠ آسان
خفته ≠ بیدار
بهترین ≠ بدترین
خواب ≠ بیدار
حقیقت ≠ دروغ
موفّقیّت ≠ شکست
درست ≠ غلط
گریه ≠ خنده
تشویق ≠ تنبیه
رهایی ≠ اِسارت
جدّی ≠ شوخی
یک غازی ≠ با ارزش
کلمات هم خانواده درس پانزدهم کلاس چهارم
متغیّر = تغییر
وحوش = وحشی
مغفرت = استغفار
رحم = رحیم
صید = صیّاد
عوض = تعویض
حاصل = محصول
تکلیف = مکلّف
تعلّق = متعلّق
مربوط = ربط ، رابط
موفّقیّت = توفیق
راضی = رضایت
میل = مایل
وضع = اوضاع
کلمات سخت املایی درس پانزدهم فارسی چهارم
آشفته – متغیر – بازی گوش – یک غازی – هراس – وحوش – خطا کار – مغفرت – البه – صید – حول و حوش – خالص – جدیت – موضوع – جست و خیز – به شدت – آغوش – واقعاً – تعلق – داوطلب – می غلتید
- 0 نظر
- hamyar
- hamyar.in/?p=8911