معنی درس پنجم فارسی ششم (کلمات ، متضاد و هم خانواده)
معنی درس هفت خان رستم فارسی ششم
معنی درس هفت خان رستم فارسی ششم
انتخاب سریع صفحه :
معنی فارسی ششم ابتدایی / درس پنجم : هفت خان رستم
جمله های مهم درس هفت خان رستم
معنی: کنایه از مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفقیّت برسد.
معنی: کنایه از دیوها را نابود می کن
معنی: کنایه از رخش، خسته میشود.
معنی شعر های درس هفت خان رستم
شعر های صفحه ۳۹ فارسی ششم👇
۱-خروشید و جوشید و برکند خاک ◈※◈ زسمش زمین شد همه ، چاک چاک
معنی: اسب شیهه کشید و خشمگین شد و به نشانه یورش سم خود را بر زمین کوبید به گونه ای که زمین زیر پایش
کنده شد.
کلمات مهم:
خروشید: فریاد زد
جوشید: عصبانی شد
برکند: جدا کرد
سهمگین : ترسناک
۲-بزد تیغ و بنداخت ازبر، سرش ◈※◈ فرو ریخت چون رود، خون از برش
معنی: رستم با ضربه شمشیر سر اژدها را از تنش جدا کرد و خون مانند رود از تن او جاری شد.
کلمات مهم:
بر : تن ، بدن تیغ : شمشیر نیرنگ : فریب ، حیله چیرگی : پیروز شدن
شعر های صفحه ۴۰ فارسی ششم👇
۳- بینداخت چون باد خم کمند ◈※◈ سر جادو آورد ناگه به بند
معنی: رستم کمند را با سرعت به سمت جادوگر انداخت و او را اسیر کرد.
کلمات مهم:
کمند : ریسمان محکم
به بند آوردن : کنایه از اسیر کردن.
۴-میانش به خنجر به دو نیم کرد ◈※◈ دل جادوان زوپر از بیم کرد
معنی: رستم با خنجر جادوگر را نصف کرد و با این کار خود دل جادوگران دیگر را پر از وحشت کرد
کلمات مهم:
میان : کمر
خنجر: شمشیر کوچک
زو : مخفّف از او
بیم : ترس
۵-چورستم بدیدش برانگیخت اسب ◈※◈ بدوتاخت مانند آذرگشسب
معنی: وقتی رستم اورادید، اسبش را به حرکت درآورد و با سرعت زیاد مانند آتش جهنده به سوی اوحرکت کرد.
کلمات مهم:
آذرگشسب: آتش تند و سریع ، آتش جهنده
چو : وقتی که ، زمانی که
۶-سروگوش بگرفت و یالش دلیر ◈※◈ سر از تن بکندش به کردار شیر
معنی: رستم شجاعانه سرو گوش و یال ارژنگ دیو را گرفت و مانند شیر ، سر از تنش جدا کرد .
کلمات مهم:
یال : موهای بلند پشت گردن اسب
به کردار :مانند
دلیر: شجاع
۷-ز بهر نیایش سروتن بشست ◈※◈ یکی پاک جای پرستش بجست
معنی: برای عبادت سر و تن خود را شست و به دنبال جایی پاک و تمیز برای راز و نیاز گشت.
کلمات مهم:
زبهر: برای
نیایش : دعا ، عبادت
بجست : جست و جو کرد
پرستش : عبادت
۸-از آن پس نهاداز برخاک ، سر ◈※◈ چنین گفت : کای داور دادگر
معنی: پس سر را بر خاک گذاشت و گفت ای پروردگار عادل !
کلمات مهم:
کای : مخفّف که ای
داور : قاضی
دادگر : بر قرار کننده عدالت
۹-زهر بد ، تویی بندگان را پناه ◈※◈ تو دادی مرا ، گردی و دستگاه
معنی: تو پناه همه ی بندگان در مقابل بدی ها هستی و تو به من پهلوانی و قدرت دادی .
کلمات مهم:
گردی : پهلوانی ، شجاعت
دستگاه : قدرت و توانایی ، عظمت
معنی کلمات درس پنجم فارسی ششم
خان : مرحله ، منزل | نیرنگ : فریب ، حیله |
اهریمن : شیطان | چیرگی : پیروز شدن |
شمار : تعداد | کمند : ریسمان محکمی که هنگام جنگ آن را بر گردن و کمر دشمن اندازند و آن ها را اسیر کنند |
از بند رهایی دهد : از زندان و اسارت آزاد کند | خمّ کمند : چین و شکن و دایره ای که در اثر پرتاب کمند ایجاد می شود |
دیوان : در این درس جمع دیو ها | به بند آوردن : کنایه از اسیر کردن |
راهی می شود : به سوی جایی می رود | میان : در اینجا کمر |
قوی پنجه : توانا ، پر زور | خنجر : شمشیر کوچک |
از هم می دَرد : از بین می برد و پاره پاره می کند | زو : مخفف از او |
تیمار : مراقبت ، مواظبت | بیم : ترس |
نخجیر : شکار | یال : موهای بلند پشت گردن اسب |
فرجام : پایان ، سر انجام ، عاقبت کار | به کردار : مانند |
دادگر : عادل | ستایش : شکر و سپاس |
کوفتن : کوبیدن | یزدان : آفریدگار ، خداوند |
سُم : قسمت پایانی پای چارپایان که مانند کفش آن هاست! | دلیر : شجاع ، در اینجا منظور رستم است |
دیده : چشم | ز بهر : برای |
رستم در خشم می شود : رستم عصبانی و خشمگین می شود ، در خشم شدن کنایه از عصبانی شدن است | نیایش : دعا ، عبادت |
پرخاش : سخنی که از روی خشم گفته می شود ، درشتی | بجست : جست و جو کرد |
می نمایاند : نشان می دهد | پرستش : عبادت |
به تنگ می آید : صبرش تمام می شود ، خسته می شود | کای : مخفف که ای |
از پای درآوردن : کنایه از کشتن | داور : قاضی ، آن که حکم می کند ، در اینجا منظور خداوند است |
خروشید : در اینجا شیهه کشید ، فریاد زد | دادگر : برقرار کننده عدالت ، عادل |
جوشید : عصبانی شد | آذرگشسب : آتش سریع و سوزان |
برکند : جدا کرد | گُرد : پهلوان |
سهمگین : ترسناک | دستگاه : در این درس یعنی عظمت و قدرت و توانایی |
تیغ : شمشیر | زابلستان : نام شهری در سیستان و بلوچستان |
بَر : تَن ، بدن | – |
هم خانواده درس پنجم فارسی ششم
مرحله = مراحل، رحلت، ارتحال
عظمت = عظیم، اعظم، معظم
قدرت = قادر، قدر، مقدر، مقتدر
چنگ = چنگال، چنگک
حرکت = محرک، حرکات، متحرک
حمله = حملات، حامل، حمل
مبالغه = بالغ، بلیغ، مبلغ
غریب = غریبانه، غرب، مغرب
تعجّب = عجیب، عجایب
مخالف و متضاد درس پنجم فارسی ششم
دراز ≠ کوتاه
دشوار ≠ سهل
پیروزی ≠ شکست
گذشته ≠ آینده
سخت ≠ آسان
خواب ≠ بیدار
خطرناک ≠ بی خطر و امن
کلمات املایی درس پنجم فارسی ششم
– هفت خان – رستم – اهریمنی – کیکاووس – اژدها – زابلستان – خانِ اوّل –قوی پنجه – حمله – تیمارکند سم – پرخاش – سمّش – سهمگین – تیغ – سپاس میگزارد – بدین سان – قصد – حیله گری – خمِّ کمند – اولاد – ارژنگ – آذر گشسب – خطرناک – گُردی
پیام درس هفت خان رستم فارسی ششم
این درس درباره ی هفت خان رستم مطالبی گفته است. رستم برای نجات دادن کیکاووس، پادشاه ایران، به مازندران میرود و با دیوها میجنگد . رستم در این سفر، هفت مرحلهی سخت و دشوار را طی میکند که به آن هفت خان می گویند
- 15 نظر
- hamyar
- hamyar.in/?p=15957
عالی بود و ممنون
عالیه به ما کمک می کنه
عالی بود
عالی بود ممنون از شما 🌹
عالی بود ممنون از سازندش
عالی بود مممممنننننننوووووونننننننن
ممنون واقعا تو درسا کمک میکنه
میو هع هع هع ههههههههههههه
سلام.
پیام درس هفت خان اشتباهه ، یعنی کامل نیست ، پیام اصلیش میشه :
رستم برای رسیدن به هدف خویش تلاش های فراوان کرد و بر روی آن کار (هدف) پافشاری کرد ، با اینکه بسیار سخت و دشوار بود.
خیلی خوبه فقط مخالف و هم خانواده کم هست
دادگر رو ۲ بار نوشتید اما مرسی
عالی خیلی موثر و مفیده ممنون
هم معنی ها رو کم کنین خیلی ممنون
عالی مثل گل قالی
اگه میشه درس های فارسی را به نصر ساده خم بزارید
عالی بود ممنون از شما