معنی گنج حکمت یک گام، فراتر فارسی دهم
معنی صفحه ۸۱ فارسی دهم
معنی صفحه ۸۱ فارسی دهم
🔹 شیخ یک بار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد.
معنی: شیخ (ابوسعید ابوالخیر) یک بار به طوس رفت. مردم طوس از شیخ درخواست کردند که در مجلسی به مردم موعظه و پند دهد. شیخ هم درخواست آنها را پذیرفت.
قلمرو زبانی: شیخ: پیر
طوس: شهری در استان خراسان
استدعا: درخواست کردن، خواهش کردن
مجلس: انجمن، نشست
اجابت کرد: پذیرفتن، قبول کردن، پاسخ دادن
🔹 بامداد در خانقاه، تخت بنهادند. مردم میآمدند و مینشستند. چون شیخ بیرون آمد، مُقریان، قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند؛ چنانکه هیچ جای نبود.
معنی: صبح زود در عبادتگاه، منبری را قرار دادند. مردم میآمدند و مینشستند. وقتی که شیخ آمد، قاریهای قرآن، قرآن خواندند و مردم زیادی جمع شدند، آنچنان که جایی نبود.
قلمرو زبانی:
خانقاه: محلّی که درویشان و مرشدان در آن گرد می آیند.؛ درویش خانه
تخت: منبر
نهادن: گذاشتن(بن ماضی: نهاد، بن مضارع: نه)
مقری: قرآن خوان
برخواندن: قرائت کردن
درآمدند: درون آمدند
قلمرو ادبی:
مجلس: مجاز از مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان میشود
🔹 معرّف بر پای خاست و گفت: «خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست، یک گام، فراتر آید.»
معنی: کسی که در مجلس بزرگان را معرفی میکند بلند شد و گفت:« خدا بیامرزد کسی را که از هر جا که هست، یک قدم جلوتر بیاید.»
قلمرو زبانی: معرف: کسی که در مجمع بزرگان افرادی را که به مجلس وارد می شوند، معرّفی می کند. شناساننده
بیامرزاد: فعل دعایی
گام: قدم
فراتر: جلوتر
🔹 شیخ گفت: «وصَلیَّ الله عُلَیَ محُمَدّ و آلهِ أجمَعین»؛ و دست به روی فرو آورد و گفت: «هرچه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفته اند، او بگفت که از آنچه هستید، یک قدم فراتر آیید.» کلمهای نگفت و از تخت فرو آمد و بر این ختم کرد مجلس را.
معنی: شیخ با صلواتی مجلس را به پایان برد و دستش را بر روی صورتش پایین آورد و گفت:«هر چه که ما میخواستیم بگوییم و همه پیامبران گفتهاند را او گفت، از هر چه هستید کمی پیشرفت کنید و بهتر شوید.» حرف دیگری نزد و از منبر پایین آمد و این گونه مجلس را پایان داد.
قلمرو زبانی: دست به روی فرو آورد: دست بر روی چهره کشید
ختم کرد: پایان داد
قلمرو فکری (کل متن):
یک باری شیخ به شهر طوس آمد. مردم از او درخواست سخنرانی کردند. او نیز پذیرفت. صبح زود در خانقاه منبر گذاشتند.
مردم می آمدند و می نشستند. وقتی شیخ ابوسعید ابوالخیر بیرون آمد، قاریان، قرآن خواندند و مردم زیادی وارد مجلس شدند، طوری که اصلاً جایی برای نشستن نبود. معرّفیکننده بلند شد و گفت: خدا کسی را ببخشاید که از جایش بلند شده و یک قدم جلوتر بیاید. شیخ گفت:
و خداوند بر محمّد و خاندانش درود بفرستد. و به نشانۀ پایان سخن، دست بر صورتش کشید و گفت: هرچه که ما میخواستیم بگوییم و هرآنچه همۀ پیامبران گفتهاند،این معرّف یکجا گفت.یعنی هر چیزی که هستید، یک قدم از آن بالاتر بیایید. و شیخ از منبر پایین آمد و با این عبارت، مجلس را تمامکرد.
- hamyar
- hamyar.in/?p=7008
فردا امتحان نهایی دارم م خونم واقعا استرس دارم یادگاری 18 برج 3
و سال 1403 بدرود
دقیقا نمیدونم چمه ولی میدونم قبلا اینقد چم نبود
درست میشه داداش منم یه زمانی همینجوری بودم
عالی مفید