معنی گنج حکمت یک گام، فراتر فارسی دهم
معنی صفحه ۸۱ فارسی دهم
معنی صفحه ۸۱ فارسی دهم
شیخ یک بار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد.
بامداد در خانقاه، تخت بنهادند. مردم میآمدند و مینشستند. چون شیخ بیرون آمد، مُقریان، قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند؛ چنانکه هیچ جای نبود.
قلمرو زبانی: شیخ: پیر / طوس: شهری در استان خراسان / استدعا: درخواست کردن، خواهش کردن / مجلس: انجمن، نشست / اجابت کرد: پذیرفتن، قبول کردن، پاسخ دادن / خانقاه: محلّی که درویشان و مرشدان در آن گرد می آیند.؛ درویش خانه / تخت: منبر / نهادن: گذاشتن(بن ماضی: نهاد، بن مضارع: نه) / مقری: قرآن خوان / برخواندن: قرائت کردن / درآمدند: درون آمدند/ قلمرو ادبی: مجلس: مجاز از مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان میشود/
معرّف بر پای خاست و گفت: «خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست، یک گام، فراتر آید.»
شیخ گفت: «وصَلیَّ الله عُلَیَ محُمَدّ و آلهِ أجمَعین»؛ و دست به روی فرو آورد و گفت: «هرچه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفته اند، او بگفت که از آنچه هستید، یک قدم فراتر آیید.» کلمهای نگفت و از تخت فرو آمد و بر این ختم کرد مجلس را.
قلمرو زبانی: معرف: کسی که در مجمع بزرگان افرادی را که به مجلس وارد می شوند، معرّفی می کند. شناساننده / بیامرزاد: فعل دعایی / گام: قدم / فراتر: جلوتر / دست به روی فرو آورد: دست بر روی چهره کشید / ختم کرد: پایان داد
قلمرو فکری (کل متن): یک باری شیخ به شهر طوس آمد. مردم از او درخواست سخنرانی کردند. او نیز پذیرفت. صبح زود در خانقاه منبر گذاشتند.
مردم می آمدند و می نشستند. وقتی شیخ ابوسعید ابوالخیر بیرون آمد، قاریان، قرآن خواندند و مردم زیادی وارد مجلس شدند، طوری که اصلاً جایی برای نشستن نبود. معرّفیکننده بلند شد و گفت: خدا کسی را ببخشاید که از جایش بلند شده و یک قدم جلوتر بیاید. شیخ گفت:
و خداوند بر محمّد و خاندانش درود بفرستد. و به نشانۀ پایان سخن، دست بر صورتش کشید و گفت: هرچه که ما میخواستیم بگوییم و هرآنچه همۀ پیامبران گفتهاند،این معرّف یکجا گفت.یعنی هر چیزی که هستید، یک قدم از آن بالاتر بیایید. و شیخ از منبر پایین آمد و با این عبارت، مجلس را تمامکرد.
- 0 نظر
- hamyar
- hamyar.in/?p=7008