معنی گنج حکمت عامل و رعیت فارسی دهم
معنی صفحه ۱۰۱ فارسی دهم
معنی صفحه ۱۰۱ فارسی دهم
معنی فارسی دهم / گنج حکمت عامل و رعیت
ذوالنون مصری پادشاهی را گفـت: «شـنیده ام فلان عامل را که فرستادهای به فلان ولایت درازدستی میکند و ظلم روا میدارد.» گفت: «روزی سزای او بدهم.»، گفت: بلی روزی سزای او بدهی که مال از رعیت تمام ستده باشد. پس به زجر و مصادره از وی بازستانی و در خزینه نهی درویش و رعیّت را چه سود دارد؟»
معنی: پادشاه خجل گشت و دفع مضرت عامل بفرمود درحال.
قلمرو زبانی:
ذوالنون مصری: نام عارفی مصری
ذوالنون مصری: نام عارفی مصری
نوع «را» در «پادشاهی را گفـت»: حرف اضافه به معنای «به»
عامل: حاکم، کارگزار، والی ولایت: سرزمین؛ استان
روا داشتن: اجازه دادن، جایز شمردن
سزا: جزا
رعیت: عموم مردم؛ شهروندان
ستدن: گرفتن (بن ماضی: ستاند، بن مضارع: ستان)
زجر: آزار، اذیت، شکنجه
مصادره: مال کسی را بهزور ضبط کردن، تاوان گرفتن، جریمه کردن
بازستاندن: پس گرفتن
خزینه: خزانه
نهی: میگذاری
درویش: گدا و تهیدست
را در عبارت«درویش و رعیت را چه سود دارد»: به معنای برای
درویش و رعیت را چه سود دارد؟: پرسش انکاری
خجل: شرمنده
دفع: جلوگیری، راندن از نزد خود؛ دور کردن
مضرت: زیان، گزند رسیدن
درحال: فوری، بی درنگ
قلمرو ادبی:
درازدستی: کنایه از تعدی و تجاوز
سر گرگ باید هم اول برید *** نه چون گوسفندان مردم درید
معنی: همان ابتدا باید سر گرگ را برید نه پس از آن که گوسفندان مردم را درید و همه را کشت
قلمرو زبانی:
برید، درید: جناس ندارد؛ زیرا تفاوت در دو واج است
گرگ: استعاره از کارگزار ستمگر
گوسفند: استعاره از مردم
برای مشاهده سوالات و گام به گام کتابهای درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.
- hamyar
- hamyar.in/?p=13401