معنی گنج حکمت مسافر فارسی دوازدهم صفحه ۱۵۴
آرایه های ادبی گنج حکمت مسافر فارسی دوازدهم
آرایه های ادبی گنج حکمت مسافر فارسی دوازدهم
معنی فارسی دوازدهم / گنج حکمت: مسافر
دلم میخواهد بر بالهای باد بنشینم و آنچه را که پروردگار جهان پدید آورده، زیر پا گذارم تا مگر روزی به پایان این دریای بیکران رسم و بدان سرزمین که خداوند سرحدّ جهان خلقتش قرار داده است، فرود آیم. از هماکنون، در این سفر دور و دراز، ستارگان را با درخشندگی جاودانی خود میبینم که راه هزاران ساله را در دل افلاک میپیمایند تا به سرمنزل غایی سفر خود برسند امّا بدین حد اکتفا نمیکنم و همچنان بالاتر میروم. بدانجا میروم که دیگر ستارگان افالک را در آن راهی نیست.
قلمرو زبانی:
بیکران: بی انتها
*سرحد: مرز، کرانه
جاودانی: همیشگی
افلاک: جمع فلک، آسمان ها
*غایی: منسوب به غایت، نهایی
حد: اندازه
اکتفا: کفایت کردن، بس دانستن
سرمنزل: مقصد
«را» در ستارگان را راهی نیست: حرف اضافه به معنای «برای».
قلمرو ادبی:
بر بال های باد بنشینم: واج آرایی «ب»
بال های باد – دل افلاک: تشخیص و اضافه استعاری
دریای بیکران: استعاره از دنیا
بر بال های باد نشستن: کنایه از پرواز
زیر پا گذاشتن: کنایه از دیدن و گذشتن
ستارگان راه می پیمایند: تشخیص و استعاره
منزل: استعاره از هدف.
در یک جاده خلوت، رهگذری به من نزدیک میشود؛ میپرسد: »ای مسافر، بایست! با چنین شتاب به کجا میروی؟« میگویم: »دارم به سوی آخر دنیا سفر میکنم. میخواهم بدانجا روم که خداوند آن را سرحدّ دنیای خلقت قرار داده است و دیگر در آن ذیحیاتی نفس نمیکشد.« میگوید: »اوه، بایست؛ بیهوده رنج سفر بر خویش هموار مکن. مگر نمیدانی که داری به عالمی بیپایان و بیحدّ و کران قدم میگذاری؟« ای فکر دور پرواز من، بالهای عقاب آسایت را از پرواز بازدار و تو ای کشتی تندرو خیال من، همینجا لنگر انداز؛ زیرا برای تو بیش از این اجازه سفر نیست.
قلمرو زبانی:
رهگذر: عابر
*سرحد: مرز، کرانه
*ذیحیات: دارای حیات، زنده، جاندار
بی حدّ و کران: بی پایان، بدون انتها
عقاب آسا: مانند عقاب.
قلمرو ادبی:
رهگذر: استعاره از وجدان
قدم گذاشتن: کنایه از رفتن
ای فکر – ای خیال – اجازه نبودن برای فکر و خیال: تشخیص و استعاره
بال های عقاب آسا: تشبیه درون واژه ای
خیال مانند کشتی: تشبیه
لنگر انداختن: کنایه از توقف کردن و ماندن
پرواز و بال و عقاب – کشتی و لنگر و سفر: تناسب.
- hamyar
- hamyar.in/?p=9387