معنی درس دهم فارسی دهم (دریادلان صف شکن) + کلمات و آرایه ها

معنی درس دهم فارسی دهم (دریادلان صف شکن) + کلمات و آرایه ها

معنی صفحه ۷۵ و ۷۶ و ۷۷ و ۷۸ فارسی دهم

معنی درس دهم فارسی دهم (دریادلان صف شکن) + کلمات و آرایه ها

معنی صفحه ۷۵ و ۷۶ و ۷۷ و ۷۸ فارسی دهم

درس دهم: (دریادلان صف شکن )عملیات والفجر ۸

معنی صفحه ۷۵ فارسی دهم 👇

غروب روز بیستم بهمن ١٣۶۲ حاشیه اروند رود
غروب نزدیک می شود و تو کوبی تقدیر تاریخی زمین حاشیه اروند رود جاری می گردد و مگر به راستی جز این است ؟ تاریخ ، مشیت باری تعالی است که از طریق انسان ها به انجام می رسد و تاریخ فردای کره زمین به وسیله این جوانان تحقق می یابد همین بچه هایی که اکنون در حاشیه اروند رود گرد آمده اند وبا اشتیاق منتظر شب هستند تا به قلب دشمن بتازند.

بچه ها ، آماده و مسلح ، با کوله پشتی و پتو و جلیقه های نجات ، در میان نخلستان های حاشیه اروند رود، آخرین ساعات روز را به سوی پایان خوش انتظار طی می کنند. بعضی ها وضو می گیرند و بعضی دیگر پیشانی بندهایی را که رویشان نوشته اند« زائران کربلا » بر پیشانی می بندند. بعضی دیگر از بچه ها گوشه خلوتی یافته اند و گذشته خویش را با وسواس یک قاضی می کاوند و سراپای زندگی خویش را محاسبه می کنند و وصیت نامه می نویسند:« حق الله را خدا می بخشد اما وای از حق الناس » و تو به ناگاه دلت می لرزد: آیا وصیت نامه ات را تنظیم کرده ای ؟
قلمرو زبانی:
تقدیر: سرنوشت، قضا
حاشیه: کناره، کرانه
مگر به راستی جز این است؟: پرسش انکاری
*مَشیّت: اراده، خواست خدای تعالی
*باری تعالی: خداوند بزرگ
مسلّح: دارای اسلحه
زائر: زیارت کننده
*وسواس: دودلی
میکاوند: بررسی میکنند
وای: شبه جمله (1جمله)
قلمرو ادبی:
تقدیر زمین: اضافه استعاری و تشخیص
زمین: مجاز از مردم زمین یا دنیا
قلب: ایهام: 1 .دل دشمن 2 .مرکز سپاه دشمن
رزمنده مانند قاضی: تشبیه
دلت میلرزد: کنایه از ترس و نگرانی.

از یک طرف ، بچه های مهندسی جهاد آخرین کارهای مانده را راست وارسی  می کنند و از طرف دیگر سکان دارها قایق ها یشان رامی شویند و با دقتی عجیب همه جیز را وارسی می کنند… راستی تو طرز استفاده از ماسک را بلدی؟ وسایل سنگین راه سازی را بار شناورها کرده اند تا به محض شکستن خطوط مقدم دشمن ، آنها را به آن سوی رودخانه اروند حمل کنند و بچه ها نیز همان بجه های صمیمی وبی تکلف و متواضع و ساده ای هستند که همیشه در مسجد و نماز جمعه و محل کارت و اینجا و آنجا می بینی… اما در اینجا و در این ساعات ، همه چیزهای معمولی حقیقتی دیگر می یابند. تو گویی اشیا گنجینه هایی از رازهای شگفت خلقت هستند اما تو تا به حال در نمی یافته ای.

معنی صفحه ۷۶ فارسی دهم 👇

در اینجا و در این لحظات ، دل ها آن چنان صفایی می یابند که وصف آن ممکن نیست . آن روستایی جوانی که گندم و برنج و خربزه می کاشته است، امشب سربازی است در خدمت ولی امر. به راستی آیا می خواهی سرباز رسول الله (ص) را بشناسی ؟ بیا و ببین آن رزمنده ، کشاورز است و این یک طلبه است و آن دیگری در یک مغازه گم نام ، در یکی از خیابان های دورافتاده مشهد لبنیات فروشی دارد و به راستی ان چیست که همه ما را در اینجا ، در این نخلستان ها گرد آورده است؟ تو خود جواب را می دانی: عشق …

قلمرو زبانی:
*راست و ریس کردن: آماده و مهیّا کردن
*سُکّان: ابزاری در دنباله کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر
وارسی: بازرسی
طرز: روش، شیوه
*تکلّف: رنج بر خود نهادن، خودنمایی و تجمّل؛ بی تکلّف: بی ریا، صمیمی
در نمی یافته ای: درک نمی کردی
ولیّ امر: جانشین پیامبر، رهبر
وسایل و خطوط و اشیا: جمع مکسّر هستند و مفرد آنها به ترتیب: وسیله و خط و شیء.
قلمرو ادبی: بچه ها: مجاز از نیروها
راست و ریس کردن: کنایه از آماده و مهیّا کردن
اشیا مانند گنجینه هستند: تشبیه

معنی صفحه ۷۷ فارسی دهم 👇

اینجا سوله ای است که گردان عبدالله آخرین لحظات قبل از شروع عملیات را در آن می گذرانند . اینها که یکدیگر را در آغوش گرفته اند و اشک می ریزند ، دریا دلان صف شکنی هستند که دل شیطان را از رعب و وحشت می لرزانند و در برابر قوه الهی آنان هیچ قدرتی بارای ایستایی ندارد. ساعتی بیش به شروع حمله نمانده است و این جا آیینه تجلی همه تاریخ است . چه می جویی؟ عشق؟ همین جاست. چه می جویی ؟ انسان ؟ اینجاست. همه تاریخ اینجا حاضر است بدر و حنین و عاشورا اینجاست.
قلمرو زبانی: *سوله: ساختمان فلزی با سقف بلند که بیشتر به عنوان انبار و کارگاه از آن استفاده میشود

*رُعب: ترس، دلهره، هراس
قوّه: قدرت، توانایی
یارا: توانایی، جرأت
ایستایی: ایستادگی و پایداری
*تجلّی: آشکار شدن، جلوه کردن
*حنین: نام نبردی است در منطقه حنین (بین مکّه و طائف) که میان مسلمانان و کافران پس از فتح مکّه روی داد
می جویی: به قرینه لفظی حذف شده است.
قلمرو ادبی:

دریادل: تشبیه درون واژه ای و کنایه از شجاع
دل شیطان را می لرزانند: کنایه از ترساندن
اینجا آیینه تجلی همه تاریخ: تشبیه
بدر و حنین و عاشورا: تلمیح به جنگهای آغاز اسلام و واقعه عاشورا و تناسب (مراعات نظیر).
قلمر و فکری: رزمندگان شجاعی هستند که به صف دشمن حمله میکنند و شیطان را می ترسانند و مقابل نیروی الهی آنان، هیچکس توانایی ایستادگی ندارد

صبح روز بیست و یکم بهمن ماه- کناره اروند
هنوز فضا از نم باران آکنده است اما آفتاب فتح در آسمان سینه مومنین درخششی عجیب دارد. دیشب در همان ساعات اولیه عملیات ، خطوط دفاعی دشمن یکسره فروریخت. پیش از همه غواص ها در سکوت شب ، بعد از خواندن دعای فرج و توسل به حضرت زهرای مرضیه (س)، به آب زدند و خط را گشودند و آنگاه خیل قایق ها و شناورها به آن سوی اروند روان شدند. صف طویل رزمندگان تازه نفس ، با آرامش و اطمینانی که حاصل ایمان است ، وسعت جبهه فتح را به سوی فتوحات آینده طی می کنند و خود را به خط مقدم می رسانند. گاه به گاه گروهی از خط شکن ها را می بینی که فاتحانه ، اما با همان تواضع و سادگی همیشگی ، بی غرور، بعد از شبی پرحادثه باز می گردند، و به راستی چه قدر شگفت آور است که انسان در متن عظیم ترین تحولات تاریخ جهان  و در میان سردمداران این تحول زندگی کند و از نسیان و غفلت ، هرگز در نیابد که در کجا ودر چه زمانی زیست می کند.
قلمرو زبانی:
آکنده: پُر، سرشار
فَرَج: گشایش
توسّل: دست به دامن شدن
مرضیّه: پسندیده
خیل: گروه
طویل: طولانی، بلند
فتوحات: جمع الجمع فتح، پیروزی ها
*سرد مدار: سردسته، رئیس
*نسیان: فراموشی
در نیابد: متوجه نشود، نفهمد
زیست: زندگی.
قلمرو ادبی:
آفتاب فتح و آسمانِ سینه مؤمنین: تشبیه
فتح و فتوحات و فاتحانه: اشتقاق
سکوت شب: اضافه استعاری و تشخیص
خطوط دفاعی یکسره فروریخت: کنایه از شکست کامل
به آب زدن: کنایه از وارد آب شدن
تازهنفس: کنایه از نیرومند و قوی
آرامش و اطمینانی که حاصل ایمان است: تلمیح به «الا بذکر الله تطمئن القلوب»
متن تحوّلات: اضافه استعاری.

آنها با اشتیاق از بین کل ولایی که حاصل جزر و مد آب « خور» است ، خود را به قایق ها می رسانند و ساحل را به سوی جبهه های فتح ترک می کنند، طلبه جوانی با یک بلند کوی دستی ، هم جون وجدان جمع ، فضای نفوس را با یاد خدا معطر می کند و دایم از بجه ها صلوات می گیرد و دشمن در برابر ایمان جنود خدا متکی به ماشین پیچیده جنگ است. از همان نخستین ساعات فتح ، هواپیما های دشمن در بی تلافی شکست بر می آیند، حال آنکه در معرکه قلوب مجاهدان خدا ، آرامشی که حاصل ایمان است ، حکومت دارد. دشمن حیرت زده است که چگونه ممکن است کسی از مرگ نهراسد؟ کجا از مرگ می- هراسد آن کس که به جاودانگی روح خویش در جوار رحمت حق

معنی صفحه ۷۸ فارسی دهم 👇

آگاه است ؟ واین جنین اکر یک دست تو نیز هدیه راه خدا شود، باز هم با آن دست دیگری که باقی است، به جبهه ها می شتابی. وقتی اسوه» تو آن «تمثیل وفا داری» عباس بن علی (ع) باشد، چه باک اگر هر دوست تو نیز هدیه راه خدا شود؟ اینها که نوشته ام وصف حال رزمنده ای است که با یک دست و یک آستین خالی ، در کنار « خور » ایستاده است. تفنگ دوربین دارش نشان می دهد که تک تیرانداز است و آن آستین خالی اش ، که با باد این سوی ان سوی می شود ، نشانه مردانگی است واین که او به عهدی که با ابوالفضل (ع) بسته ، وفادار است. چیست آن عهد؟:«مبادا امام را تنها بگذاری»
قلمرو زبانی:
جزر و مد: پایین و بالا آمدن آب
*خور: زمین پست، شاخه ای از دریا مانند خورموسی و خورمیناب
مُتّکی: تکیهکننده
*نُفوس: جِ نَفس، مجازاً انسانها، موجودات زنده
*جُنود: جِ جُند، سربازان، لشکریان، سپاهیان
*معرکه: میدان جنگ
قلوب: جِ قلب، دلها
*اُسوه: پیشوا، سرمشق، نمونه پیروی
جوار: همسایگی
تمثیل: نماد، تندیس، مجسمه
چگونه ممکن است کسی از مرگ نهراسد؟!: پرسش تأکیدی
کجا از مرگ میهراسد؟! و چه باک؟!: پرسش انکاری
مبادا امام را تنها بگذاری: نهاد+ مفعول+ فعل یا نهاد+ مفعول + مسند+ فعل.
قلمرو ادبی:
معرکه قلوب و ماشین پیچیده جنگ: اضافه تشبیه‌ی
طلبه مانند وجدان جمع: تشبیه
نفوس: مجاز از انسانها
هواپیماهای دشمن: مجاز از خلبانان هواپیماها
آرامش حکومت دارد: تشخیص و کنایه از خونسردی و آرامش کامل
آرامشی که حاصل ایمان است: تلمیح به «الا بذکر الله تطمئن القلوب»
دست هدیه راه خدا شود: کنایه از قطع شدن دست
امام: ایهام: 1.امام حسین 2.امام خمینی

در خط، درگیری با دشمن ادامه دارد. دشمن برده ماشین است و تو ماشین را در خدمت ایمان کشیده ای. در زیر آن آتش شدید ، بولدوزرچی جهاد خاک ریز می زند. بر کوهی از آتش نشسته است و کوهی از خاک راجا به جا می کند و معنای خاک ریز هم آنگاه تفهیم می شود که در میان یک دشت باز گرفتار آتش دشمن باشی . یک رزمنده روستایی فریمانی در میان خاک نشسته است وبا یک بیل دستی برای خود سنگری می سازد. آنها چه انسی با خاک گرفته اند و خاک مظهر فقر مخلوق در برابر غنای خالق است. معنای آنکه در نماز پیشانی بر خاک می گذاری ، همین است و تا با خاک انس نگیری ، راهی به مراتب قرب نداری. برو به آنها سلام کن دستشان را بفشار و بر شانه پهنشان بوسه بزن . آنها مجاهدان راه خدا و علم داران آن تحول عظیمی هستند که انسان امروز را از بنیان تغییر می دهد. آنها تاریخ آینده بشریت را می سازند و آینده بشریت ، آینده الهی است.

قلمرو زبانی:
بولدوزرچی: راننده بولدوزر
خاکریز: سنگر خاکی
تفهیم: فهماندن
اُنس: دوستی
مظهر: نماد، نشانه، محل ظهور، تجلیگاه
*غَنا: توانگری، بینیازی
مراتب: جِ مرتبه، درجهها، رتبهها
قُرب: نزدیکی
عَلَم: پرچم، رایت، بیرق
بنیان: پایه، اساس.
قلمرو ادبی:
دشمن مانند برده: تشبیه
برده ماشین: اضافه استعاری و تشخیص
برده چیزی بودن: کنایه از اتّکا و وابستگی شدید
کوهی از آتش و کوهی از خاک: تشبیه و اغراق
آتش: مجاز از بمب و تیراندازی
اُنس گرفتن با چیزی: کنایه از عادت کردن و وابستگی
با خاک اُنسگرفتن: کنایه از فروتنی و تواضع
مخلوق و خالق: تضاد و اشتقاق
فقر و غَنا: تضاد
پیشانی بر خاک گذاشتن: کنایه از سجده کردن
دست کسی را فشردن: کنایه از دوستی و صمیمیت
بوسه زدن بر شانه: کنایه از احترام گذاشتن
عَلَمداران: کنایه از پرچم داران و پیشروان سپاه

برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.