معنی درس ۱۷ فارسی دوازدهم (خنده تو) + آرایه ها
آرایه های ادبی درس هفدهم فارسی دوازدهم
آرایه های ادبی درس هفدهم فارسی دوازدهم
معنی فارسی دوازدهم / درس هفدهم: خنده تو
معنی صفحه ۱۵۰ فارسی دوازدهم👇
نان را از من بگیر، اگر میخواهی
هوا را از من بگیر، امّا
خندهات را نه.
گل سرخ را از من مگیر
سوسنی را که می کاری…
معنی:
اگر میخواهی خوراک و نفس کشیدن را از من بگیر؛ ولی خنده ات را دریغ نکن. عشق و لبخندت را که در دلم کاشته ای از من نگیر
قلمرو زبانی:
بند: شش جمله
نان و هوا و خنده و گل و سوسن: نقش مفعول
من: نقش متمم
«-َت» در خنده ات: نقش مضاف الیه
سرخ: نقش صفت
قلمرو ادبی:
نان: مجاز از غذا
هوا: مجاز از تنفّس
نان و هوا: مجاز از زندگی
خنده: نماد شادمانی
گل سرخ: نماد عشق
سوسن: استعاره از لبخند.
از پس نبردی سخت بازمی گردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
امّا خنده ات که رها میشود
و پرواز کنان در آسمان مرا میجوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم میگشاید.
معنی:
پس از رویارویی با سختی ها بر می گردم، با وجودی خسته که دنیا را بدون هیچ تغییری دیده است؛ اما وقتی میخندی و خنده ات به سراغ من میآید، زندگی واقعی را به من نشان میدهد.
قلمرو زبانی:
بند: پنج جمله
پس و چشمان و آسمان: نقش متمم
دنیا و درها: نقش مفعول
نبرد و زندگی: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی:
چشمان: مجاز از وجود
دنیا را دیده است: کنایه از باتجربه بودن
خنده ات رها میشود و پرواز میکند و مرا میجوید: تشخیص و استعاره
دره ای زندگی: اضافه استعاری
در گشودن: کنایه از امیدوار کردن.
عشق من، خنده تو
در تاریک ترین لحظه ها می شکفد
و اگر دیدی، به ناگاه
خون من بر سنگ فرش خیابان جاری ست،
بخند؛ زیرا خنده تو
برای دستان من،
شمشیری است آخته.
معنی:
معشوق من! خنده تو در غم انگیز ترین لحظه ها شکوفا میشود و اگر ناگهان دیدی که خون من بر سنگ فرش خیابان ریخته است، بخند؛ زیرا خنده تو برای دستهای من، مثل شمشیری بیرون کشیده، نیرو بخش است
قلمرو زبانی:
*آخته: بیرون کشیده، برکشیده
بند: شش جمله
عشق: نقش منادا
من: نقش مضاف الیه
خنده: نقش نهاد
لحظه ها: نقش متمم.
قلمرو ادبی:
خنده تو می شکفد: استعاره مکنیه
جاری بودن خون: کنایه از کشته شدن
خنده تو مانند شمشیر آخته: تشبیه
خنده: آرایه تکرار.
خنده تو، در پاییز
معنی صفحه ۱۵۱ فارسی دوازدهم👇
در کناره دریا
موج کف آلوده اش را
باید برفرازد
و در بهاران، عشق من!
خنده ات را میخواهم
چون گلی که در انتظارش بودم،
گل آبی، گل سرخِ کشورم که مرا میخواند.
معنی:
خنده تو در پاییز، در کنار دریا، باید امواج آن را پُر از جوش و خروش نماید. ای معشوق من! خنده ات را هنگام بهار میخواهم، مانند گلی که منتظرش بودم؛ خنده تو که در پرچم کشورم با دو گُل آبی و قرمز نقش بسته است، مرا صدا میزند
قلمرو زبانی:
بند: پنج جمله
پاییز و کناره و بهاران: نقش متمم
دریا: نقش مضاف الیه
موج: نقش مفعول
عشق: نقش منادا.
قلمرو ادبی: خنده تو مانند گل: تشبیه
پاییز: نماد ناامیدی و سردی
دریا: نماد عظمت و بزرگی
گل آبی و گل سرخ: نماد عشق و وطن
برافراشتن موج کف آلوده: کنایه از دور کردن سختی ها و به شادی رسیدن
دریا و موج و کف – گل و بهاران – پاییز و بهاران: مراعات نظیر
عشق: استعاره از وطن
کشورم مرا میخواند: تشخیص و استعاره.
خند بر شب
بر روز، بر ماه،
بخند بر پیچاپیچِ خیابانهای جزیره،
امّا آنگاه که چشم میگشایم و میبندم،
آنگاه که پاهایم میروند و بازمیگردند
نان را، هوا را
روشنی را، بهار را
از من بگیر
امّا خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم
معنی:
بر شب و روز و ماه بخند و بر خیابانهای پُر پیچ و خم جزیره بخند؛ ولی زمانی که میتوانم ببینم و راه بروم، خوراک و نفس کشیدن و آگاهی و شادابی را از من بگیر؛ امّا هیچوقت خندهات را از من دریغ نکن تا زنده بمانم.
قلمرو زبانی:
بند: نُه جمله
شب و روز و ماه و پیچاپیچ: نقش متمم
خیابان و جزیره: نقش مضاف الیه
چشم و نان و هوا و روشنی و بهار: نقش مفعول
قلمرو ادبی:
شب و روز و ماه – چشم و پا: مراعات نظیر
بخند: آرایه تکرار
میگشایم و میبندم – میروند و بازمیگردند: تضاد
نان: مجاز از غذا
هوا: مجاز از تنفّس
نان و هوا: مجاز از زندگی
روشنی: مجاز از آگاهی
بهار: مجاز از شادابی و تازگی
خنده: مجاز از شادمانی
چشم از دنیا بستن: کنایه از مُردن
پا: مجاز از خودِ شاعر.
- hamyar
- hamyar.in/?p=9385
بهترین درس ادبیات
خیلی ممنون