معنی درس ششم فارسی دهم (مهر و وفا) + کلمات و آرایه ها

معنی درس ششم فارسی دهم معنی فارسی دهم / در بخش زیر معنی درس ششم مهر و وفا را قرار داده ایم ؛ شعر مهر و وفا در صفحه ۴۷ فارسی دهم رشته ریاضی و تجربی و انسانی قرار گرفته است .

۱ – هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد  خداش در همه حال از بلا نگه دارد

معنی: هر کس که از باوفایان پشتیبانی و حمایت کند، خداوند نیز او را در هر حالی از گرفتاری‌ها حفظ می‌کند.
قلمرو زبانی:
هرآن که : اسم مبهم، هر کسی که
جانب : سمت، جهت
اهل وفا : وفاداران، کسانی که به پیمان دوستی پایبند هستند، مردان خدا، عارفان و اولیاءالله = حافظ جای دیگر می‌گوید: نشان اهل وفا عاشقی است با خوددار
که در مشایخ شهر این نشان نمی‌بینم
نگه دارد : در مصراع اول مضارع التزامی ولی در مصراع دوم مضارع اخباری
خداش : خدا او را
قلمرو ادبی:
قالب : چامه یا غزل
وزن : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (رشته انسانی)
جانب کسی را نگه داشتن : کنایه، پشتیبانی کردن
نگه دارد : ردیف
هر، در : جناس
واج آرایی «ا»

۲- حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست  که آشنا سخن آشنا نگه دارد

معنی: ماجرای دوست را فقط به جناب دوست می‌گویم؛ زیرا فقط دوست محرم راز دوستش است.
قلمرو زبانی:
حدیث : ماجرا، روایت، سخن
مگر : جز
حضرت : حضور، محضر، آستانه، درگاه
آشنا : دوست
مفعول : حدیث دوست، سخن آشنا
نگویم : مضارع اخباری نمی‌گویم
نگه دارد : مضارع اخباری نگه می‌دارد
نگه داشتن سخن : رازداری
قلمرو ادبی:
تضمین شعر سعدی
واژه آرایی : دوست، آشنا
تناسب «حدیث»، «نگویم»، «سخن» – «دوست»، «آشنا» – تکرار «دوست»، «آشنا»

۳- دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

معنی: ای دل، چنان زندگی کن که اگر لغزش و خطایی از تو سر زد فرشته آسمانی برای بخشوده شدن گناه تو، دست به دعا بلند کند و تو را از گزند گناهان و حوادث حفظ کند.
قلمرو زبانی:
دلا: ای دل
معاش : زندگی، زیست، زندگانی کردن
بلغزد پای : سرخوردن ، دچار خطا و گناه شوی
دلا : ندا و منادا
معاش کن : فعل امر
پای : نهاد «ات»: ضمیر شخصی پیوسته، مفعول (فرشته به دو دست دعا، نگه داردت تو را نگه دارد.)
قلمرو ادبی:
دلا : ای دل، جانبخشی
دل : مجاز از انسان
بلغزد پای : کنایه از خطا کند، دچار کژروی شود
دل، پا، دست : تناسب
واج آرایی : «د»

۴- گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان  نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

معنی:
اگر میل و آرزوی آن داری که معشوق پیمانش را با تو نشکند، تو نیز در حق او وفادار باشد تا او نیز با تو وفادار باشد.
قلمرو زبانی:
هوا : آرزو، امید ، میل
: مضاف الیه (جهش ضمیر « هوایت»)
نگسلد : پاره نکند، جدا نکند (مضارع التزامی از گسیختن یا گسستن)، نگسلد پیمان: پیمان شکنی نکند
معشوق : نهاد
رشته : مهر و محبت
نهاد است : معشوق نگسلد پیمان
قلمرو ادبی:
سر رشته را نگه دار : کنایه از وفاداری کن
استعاره: سررشته « محبت »
دار، دارد : همریشگی (رشته انسانی)
گر، سر : جناس
واج آرایی : «گ»، «ر

5-صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی  ز روی لطف بگویش که جا نگاه دارد

معنی:
ای باد صبا، اگر دل مرا اسیر زلف یار دیدی، لطفاً به یارم بگو که نسبت به من بی مهر نباشد.
قلمرو زبانی:
صبا: باد بهاری
اَر : اگر
ز روی لطف: به نرمی
«ـَ ش» در «بگویش» : متمم = به او بگو
صبا : منادا (ای صبا)
که جا نگه دارد : مفعول برای فعل «بگو».
قلمرو ادبی:
ای صبا : جانبخشی
تشخیص: صبا ( باد صبا مورد خطاب قرار گرفته است )
سر : ایهام تناسب، ۱- نوک ۲- کله (در معنای دوم با زلف و روی تناسب دارد)
دل را سر زلف دیدن : کنایه از عاشق زلف یار دیدن
روی : ایهام تناسب، ۱- به خاطر ۲- چهره (در معنای دوم با زلف و سر تناسب دارد)
جا نگه دارد : وفادار باشد، حق دوستی را ادا کند
دل، زلف : تناسب
واج آرایی : «ر»

۶- چو گفتمش که دلم را نگاه دار.  چه گفت: «ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد»

معنی:
هنگامی که به یارم گفتم دلم را نشکن او چه گفت؟ او گفت از دست بنده چه کاری برمی آید. خدا دلت را نشکند.
قلمرو زبانی:
«ـَ ش» در «گفتمش» : متمم = به او
«چه» در مصراع دوم : نهاد
دل : مفعول برای «نگاه دار» و «نگه دار» برای بار دوم: حذف به قرینۀ لفظی
از دست بنده چه خیزد؟ : استفهام انکاری، ازتوان بنده خارج است
چو: وقتی ، حرف ربط
قلمرو ادبی:
دلم را نگاه دار : کنایه از وفادار باش، دلم را نشکن
گفتم، گفت : همریشگی (همریشگی)
دست : مجاز از توان و نیرو
خاستن : بلند شدن (بن ماضی: خاست؛ بن مضارع:‌ خیز)
ز دست بنده چه خیزد : پرسش انکاری
خدا نگه دارد : تلمیح به «توکلّتُ علی الله»
دست، دل : تناسب

۷- سر وزر و دل و جانم فدای ان یاری که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد

معنی: جان و دارایی و همه هستی ام فدای آن یاری که حق دوستی را ادا کند و نسبت به من وفا باشد.
قلمرو زبانی:
زر، دل، جان : معطوف
مصراع اوّل : حذف فعل به قرینۀ معنوی (فدای آن یاری باد
باشد…)
حق صحبت مهر و وفا : گروه مفعولی
صحبت : همنشینی
قلمرو ادبی:
سر : مجاز از جان
زر : مجاز از دارایی
سر و زر و دل و جانم : مجاز از همه هستی ام
سر، زر : جناس
سر، دل، جان : تناسب
مهر : ایهام تناسب (مهر و وفا نام دو دلداده در داستان‌های عاشقانه)
حق صحبت نگه دارد : کنایه، وفادار باشد

۸ -غبار راهگذارت کجاست تا حافظ  به یادگار نسیم صبا نگه دارد

معنی: غبار رهگذر تو کجاست تا حافظ به یادگار نسیم صبا آن غبار را حفظ کند.
قلمرو زبانی:
راهگذر : گذرگاه، معبر
است : فعل غیر اسنادی
به یادگار : به عنوان یادگاری
«ـَ ت» مضاف الیه
غبار راهگذر : نهاد برای جملۀ اوّل و مفعول محذوف برای جملۀ دوم
نسیم صبا : باد صبا، نسیم صبحگاهی
قلمرو ادبی:
غبار راهت کجاست : کنایه از ارزشمندی یار
واج آرایی : «ا»، «ر»

 

برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.