معنی درس چهاردهم فارسی دهم (طوطی و بقال) + کلمات و آرایه ها

معنی درس چهاردهم فارسی دهم (طوطی و بقال) + کلمات و آرایه ها

معنی صفحه ۱۱۳ و ۱۱۴ فارسی دهم

معنی درس چهاردهم فارسی دهم (طوطی و بقال) + کلمات و آرایه ها

معنی صفحه ۱۱۳ و ۱۱۴ فارسی دهم

معنی فارسی دهم / درس چهاردهم: طوطی و بقال

۱- بود بقالی و وی را طوطی ای *** خوش نوایی، سبز گویا طوطی ای
معنی: بقّالی، طوطی ای خوش آواز، سبزرنگ و سخنگویی داشت.
قلمرو زبانی:
وی: او
خوش نوا: خوش سخن
گویا: سخن گو
را: نشانه دارندگی و مالکیت
حذف فعل به قرینه لفظی: وی را طوطی بود
قلمرو ادبی:
مثنوی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
،«طوطی»: نماد انسان هایی است که شتاب زده و بر اساس ظاهر داوری می کنند
واج آرایی «ی»

۲- در دکان بودی نگهبان دکان *** نکته گفتی با همه سوداگران
معنی: طوطی از دکّان نگهبانی می‌کرد و با خریداران همسخن می‌شد و شوخی می‌کرد.
قلمرو زبانی:
بودی: می‌بود
نکته گفتن: شوخی کردن
سوداگر: آنکه کارش داد و ستد است، بازرگان، تاجر.
قلمرو ادبی:
واج آرایی «ن» و «ا»

۳- در خطابِ آدمی ناطق بدی *** در نوای طوطیان، حاذق بدی
معنی: در سخن گفتن با آدمیان گویا و در آوازخوانی میان طوطیان چیره دست بود.
قلمرو زبانی:
خطاب: رویاروی سخن گفتن
آدمی: انسان
ناطق: سخنگو، گویا
بُدی: می‌بود (بن ماضی: بود، بُد؛ بن مضارع: بو)
نوا: نغمه و آواز
حاذق: ماهر، چیره دست.
قلمرو ادبی:
واج آرایی «ا»

۴- جست از صدر دکان، سویی گریخت *** شیشه های روغنِ گُل را بریخت
معنی: طوطی از بالای دکان به سویی پرید و شیشه‌های روغن گل را ریخت.
قلمرو زبانی:
جستن: پریدن، جهیدن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جه)
صدر: بالا، سینه
گریخت: فرار کرد (بن ماضی:گریخت، بن مضارع: گریز)
قلمرو ادبی:
گریخت، بریخت: جناس ناهمسان

۵- از سوی خانه بیامد خواجه اش *** بر دکان بنشست فارغ، خواجه وش
معنی: صاحب طوطی از خانه به مغازه آمد و با خیال آسوده و کدخدامنشانه در مغازه نشست.
قلمرو زبانی:
خواجه: سرور، آقا
فارغ: آسوده (هماوا؛ فارق: جدا کننده)
خواجه وش: کدخدامنش
وش: مانند
قلمرو ادبی:
واژه آرایی: خواجه
خواجه وش: تشبیه.

۶- دید پر روغن دکان و جامه چرب *** بر سرش زد، گشت طوطی کل ز ضرب
معنی: بقّال دید که مغازه پر روغن و پارچه ها (وسایل) چرب شده است، عصبانی شد و چنان ضربه‌ای بر سر طوطی زد که طوطی کچل شد.
قلمرو زبانی:
جامه: پارچه
مرجع «ش» در«سرش»: طوطی
کل: مخفّف کچل
گشت: شد
ضرب: زدن
قلمرو ادبی:
چرب، ضرب: جناس ناهمسان
ایهام: کل (۱- کچل؛ ۲- گنگ) [کتاب راهنمای معلم]

۷- روزک چندی سخن کوتاه کرد *** مرد بقّال از ندامت آه کرد
معنی: طوطی چند روزی خاموش شد و سخن ‌نگفت. [از این رو] مرد بقّال از پشیمانی آه و ناله می‌کرد.
قلمرو زبانی:
روزک چندی: چند روز اندک؛ «ک» نشانه کمی و تقلیل
ندامت: پشیمانی، تأسف
قلمرو ادبی:
سخن کوتاه کردن: کنایه از «سکوت کردن»

۸- ریش برمی‌کند و می‌گفت: ای دریغ *** کآفتاب نعمتم شد زیر میغ
معنی: مرد بقال موهای چهره اش را می‌کند و می‌گفت افسوس که نعمتم از دست رفت.
قلمرو زبانی:
دریغ: افسوس
شد: رفت
میغ: ابر
قلمرو ادبی:
کنایه: ریش بر کندن (پشیمان شدن و افسوس خوردن)
آفتاب نعمت: اضافه تشبیهی
آفتاب، میغ: تناسب، تضاد
آفتاب نعمتم … میغ: کنایه از «از دست دادن نعمت»
پیام: پشیمانی از کردار گذشته

۹- دست من بشکسته بودی آن زمان *** چون زدم من بر سر آن خوش زبان
معنی: ای کاش آن زمانی که بر سر طوطی خوش آوازم می‌زدم، دستم می‌شکست.
قلمرو زبانی:
چون: هنگامی که
بودی: می بود(بن ماضی: بود، بُد؛ بن مضارع: بو)
قلمرو ادبی:
دست، سر، زبان: تناسب
زبان، زمان: جناس ناهمسان
زبان: مجاز از سخن
واج آرایی: «ن».
واژه آرایی: من
پیام: پشیمانی از کردار گذشته

۱۰- هدیه ها می‌داد هر درویش را *** تا بیابد نطق مرغِ خویش را
معنی: مرد بقّال به هر نیازمندی کمک می‌کرد تا شاید طوطی دوباره سخن بگوید.
قلمرو زبانی:
درویش: تهیدست، گدا
را: به
نطق: سخن گفتن
مرغ: پرنده

۱۱- بعدِ سه روز و سه شب، حیران و زار *** بر دکان بنشسته بد نومیدوار
معنی: بعد از سه شبانه روز سرگردان و ناامید و بیچاره با ناامیدی در دکّانش نشسته بود.
قلمرو زبانی:
حیران:
سرگشته
زار: درمانده و ناتوان، بیچاره
بد: بود (بن ماضی: بود، بُد؛ بن مضارع: بو)
نومیدوار: با ناامیدی
وار: مانند
قلمرو ادبی:
سه: واژه آرایی
روز، شب: تضاد
نومیدوار: تشبیه.

۱۲- می‌نمود آن مرغ را هر گون شگُفت *** تا که باشد کاندر آید او به گُفت
معنی: بقّال برای طوطی کارهای شگفت انگیز انجام می‌داد (ادا و شکلک در می‌آورد) تا شاید پرنده اش آغاز به سخن گفتن کند.
قلمرو زبانی:
گون: گونه، نوع
را: به
شگفت: عجیب
اندر: در
گفت: سخن(اسم)
قلمرو ادبی:
شگفت، گفت: شبه جناس، قافیه، قافیه عیب دار(رشته انسانی).

 ۱۳- جولقیی‌ای سر برهنه می‌گذشت *** با سر بی مو، چو پشت طاس و طشت
معنی: روزی گدایی سربرهنه که سرش مانند پشت کاسه مسی و تشت صاف بود از آن جا می‌گذشت.
قلمرو زبانی:
جولقی: ژنده پوش و گدا و درویش
سربرهنه: بی کلاه
طاس: کاسۀ مسی
قلمرو ادبی:
سر: واژه آرایی
سر، مو؛ طاس، طشت: تناسب
چو پشت طاس و طشت: تشبیه.

۱۴- طوطی اندر گفت آمد در زمان *** بانگ بر درویش زد که هی فلان
معنی: طوطی بی درنگ شروع به سخن گفتن کرد و گدا را صدا زد که ای فلانی:
قلمرو زبانی:
اندر: در
گفت: سخن گفتن(اسم)
درزمان: بی درنگ
بانگ: فریاد
درویش: گدا، تهیدست
هی: هان.

۱۵- از چه ای کل با کلان آمیختی؟ *** تو مگر از شیشه روغن ریختی؟
معنی: تو چرا کچل شدی و در جمع کچل‌ها درآمدی؟ آیا تو هم شیشه‌های روغن را ریخته‌ای؟
قلمرو زبانی:
کل: مخفف کچل؛ کلان: کچل ها
آمیختی: معاشرت کردی(بن ماضی: آمیخت، بن مضارع: آمیز)
مگر: قید پرسش
از شیشه روغن: شیشۀ روغن.

۱۶- از قیاسش خنده آمد خلق را *** کاو چو خود پنداشت صاحب دلق را
معنی: مردم از مقایسۀ نادرست طوطی خندیدند، زیرا طوطی آن مرد گدای بی مو را مانند خودش پنداشته بود.
قلمرو زبانی:
قیاس: سنجش، مقایسه
خلق: مردم
کو: که (زیرا) او
دلق: جامه پاره پاره
صاحب دلق: ژنده پوش
پنداشت: تصور کرد (بن ماضی:پنداشت، بن مضارع: پندار)
قلمرو ادبی:
دلق، خلق: جناس ناهمسان
تشبیه پنهان.

۱۷- کار پاکان را قیاس از خود مگیر *** گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر
معنی: رفتار انسان های پاک را با کار خودت مقایسه نکن. هر چند دو کلمه‌ شیر درنده و شیر خوردنی در نوشتن یکسان هستند؛ اما معنای آنها بسیار از هم دور است.
قلمرو زبانی:
پاکان: انسان‌های پاک
مانستن: مانند بودن(بن ماضی: مانست، بن مضارع: مان)؛ ماندن: اقامت کردن (بن ماضی: ماند، بن مضارع: مان)
نبشتن: نوشتن (بن ماضی: نبشت، بن مضارع: نبیس )
قلمرو ادبی:
شیر، شیر: جناس همسان، شیر نخست: شیر خوردنی، شیر دوم: شیر بیشه

۱۸- جمله عالم زین سبب گمراه شد *** کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
معنی: مردم جهان به دلیل چنین سنجش‌های ناروایی به گمراهی افتادند. کمتر کسی است که مردان حقّ را بشناسد و به جایگاه آن‌ها پی ببرد.
قلمرو زبانی:
جمله: همه
عالم: جهان
زین سبب: به این خاطر
ابدال: مردان کامل
قلمرو ادبی:
عالم: مجاز از مردم جهان

۱۹- هر دو گون زنبور خوردند از محل *** لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
معنی: هر دو نوع زنبور (زنبور عسل و زنبور قرمز) از یک محل تغذیه می‌کنند، اما یکی تولید عسل می‌کند و دیگری نیش زهرآلود.
قلمرو زبانی:
گون: گونه
لیک: ولی
قلمرو ادبی:
نیش، عسل: تضاد
جناس: ‌زان، زین

۲۰- هر دو گون آهو گیا خوردند و آب *** زین یکی سرگین شد و ز آن مشک ناب
معنی: هر دو نوع آهو، آب و گیاه می‌خورند؛ امّا یک نوع آهو پشگل تولید می‌کند (آهوی معمولی) و دیگری (آهوی ختن) مُشک خالص.
قلمرو زبانی:
سرگین: فضله، پشگل
مشک: گونه ای عطر
ناب: خالص
قلمرو ادبی:
سرگین، مشک: تضاد
گیاه، آب: تناسب
آب، ناب: جناس ناهمسان.

۲۱- هر دو نی خوردند از یک آبخور *** این یکی خالی و آن پر از شکر
معنی: هر دو نوع نی از یک آب، آبیاری می‌شوند؛ امّا یکی نیشکر می‌سازد و دیگری پوک می شود.
قلمرو زبانی:
آبخور: آبشخور، محلی که از آنجا آب بردارند
خالی: پوک
قلمرو ادبی:
خالی، پر: تضاد.

۲۲- صد هزاران زین چنین اشباه بین *** فرق شان هفتاد ساله راه بین
معنی: هزاران گونه از این شباهت‌های ظاهری وجود دارد؛ امّا این شباهت‌ها، ظاهری است و تفاوت میان مشابهات بسیار زیاد است.
قلمرو زبانی:
اشباه: ج شبه، مانندها، همانندان( شبه همآوا؛ شبح: سایه)
قلمرو ادبی:
صد هزار: مجاز از بسیار فراوان
هفتاد ساله راه: کنایه فاصله فراوان و زیاد
هزاران، هفتاد: تناسب

۲۳- چون بسی ابلیس آدم روی هست *** پس به هر دستی نشاید داد دست
معنی: از آن جا که شیطان‌های آدم نما در جهان بسیارند؛ پس شایسته نیست که با هر کسی دوست شوی
قلمرو زبانی:
بسی: بسیاری
ابلیس: اهریمن
شاید: شایسته است
قلمرو ادبی:
آدم روی: آدم نما، تشبیه (چهره ای مانند چهرۀ آدم)
ابلیس، آدم: تضاد
دست دادن: کنایه از«همنشینی کردن»
هست، دست: جناس ناهمسان
دست: واژه آرایی.

برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.