معنی درس ۱۴ فارسی یازدهم + کلمات و آرایه ها (حمله حیدری)

معنی درس ۱۴ فارسی یازدهم + کلمات و آرایه ها (حمله حیدری)

آرایه های ادبی درس چهاردهم فارسی یازدهم

معنی درس ۱۴ فارسی یازدهم + کلمات و آرایه ها (حمله حیدری)

آرایه های ادبی درس چهاردهم فارسی یازدهم

معنی فارسی یازدهم / درس چهاردهم: حمله حیدری

۱ .دلیران میدان گشوده نظر  که بر کینه اوّل که بندد کمر

معنی: پهلوانان میدانِ جنگ منتظر بودند تا ببینند چه کسی نخست جنگ را آغاز خواهد کرد.
کلمات:
دلیران: پهلوانان
نظر: چشم
کینه: جنگ، دشمنی، نفرت
بیت: دو جمله
نظر: نقش مفعول
کینه: نقش متمم.
قلمرو ادبی:
گشوده نظر: کنایه از منتظر ماندن
کمر بستن: کنایه از آماده شدن
که (حرف ربط) و که (چه کسی): جناس تام
واج آرایی «ک»
نظر: مجاز از چشم.

۲ .که ناگاه عمرو آن سپهر نبرد  برانگیخت اَبرَش برافشاند گَرد

معنی: ناگهان عمرو آن پهلوان با اُبُهّت، اسبش را به حرکت درآورد و به قصد قدرت نمایی، گرد و خاکی بلند کرد.
کلمات:
اَبرَش:
اسبی که دارای پوست خالدار یا رنگ به رنگ (به ویژه سرخ و سفید) است. در اینجا مطلق اسب منظور است
عَمرو: نام جنگجو
سپهر: آسمان
برانگیختن: تاختن، به حرکت درآوردن
برافشاندن: پراکنده کردن
بیت: دو جمله
اَبرَش و گَرد: نقش مفعول.
قلمرو ادبی:
عمرو مانند آسمان: تشبیه
سپهر نبرد بودن: اغراق و کنایه از نهایت جنگاوری
ابرش برانگیختن و گَرد برافشاندن: کنایه از حرکت سریع

۳ .چو آن آهنین کوه آمد به دشت  همه رزمگه کوه فولاد گشت

معنی: وقتی عمرو به دشت نبرد آمد، آنقدر بزرگ بود که مانندِ کوه آهن دیده می شد.
کلمات:
آهنین:
از جنس آهن
رزمگه: مخفّف رزمگاه، میدان جنگ
فولاد: فلزی بسیار سخت و محکم
بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی:
آهنین کوه: استعاره از عمرو
رزمگاه مانند کوه فولاد: تشبیه
دشت و گشت: جناس ناقص اختلافی
کلّ بیت: اغراق
دشت: مجاز از میدان جنگ
کوه و دشت – فولاد و آهنین: مراعات نظیر (تناسب).

۴ .بیامد به دشت و نفس کرد راست  پس آن گه باستاد همرزم خواست

معنی: عمرو به میدان جنگ آمد و نَفَسی تازه کرد؛ سپس ایستاد و مبارز طلبید.
کلمات:
نفس کرد راست: نفسی تازه کرد
باِستاد: بایستاد، ایستاد
همرزم: حریف، رقیب
بیت: چهار جمله
نفس: نقش مفعول.
قلمرو ادبی:
دشت: مجاز از میدان جنگ
راست و خواست: جناس ناقص اختلافی
واج آرایی «س»
نفس کرد راست: کنایه از نفس تازه کردن

۵ .حبیبِ خدای جهان آفرین  نگه کرد بر روی مردان دین

معنی: پیامبر اسلام (ص) به چهره مردان سپاه اسلام نگاه کرد تا ببیند آیا کسی داوطلب نبرد با عمرو می شود؟
کلمات:
حبیب: دوست دار، یار، از القاب رسول اکرم (ص)
مردان دین: لشکریان
بیت: یک جمله
نگه: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: حبیب خدای جهان آفرین: کنایه از پیامبر اسلام (ص)
مصراع دوم: کنایه از به دنبال داوطلب جنگ بودن.

۶ .همه برده سر در گریبان فرو  نشد هیچکس را هوس، رزم او

معنی: همه از ترس و شرم، سرها را پایین انداخته بودند و هیچکس تمایلی به جنگ با عمرو نداشت.
کلمات:
گریبان: یقه
را در «هیچکس را هوس» فکّ اضافه: هوسِ هیچکس
هوس: میل، آرزو
رزم: جنگ، نبرد
بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی:
سر در گریبان فرو بردن: کنایه از ترسیدن
همه و هیچ: تضاد
هوس: مجاز از جرأت
هوس نشد: کنایه از میل نکرد
سر و در: جناس

۷ .به جز بازوی دین و شیر خدا  که شد طالب رزم آن اژدها

معنی: تنها حضرت علی (ع) که یاری دهنده دین و مبارزی شجاع بود، داوطلب مبارزه با عمرو شد.
کلمات:
طالب: خواهان، خواستار
بیت: یک جمله به شیوه بلاغی
طالب: نقش مسند
رزم: نقش مضاف الیه
اژدها: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی:
بازوی دین: اضافه استعاری و تشخیص و استعاره از علی(ع)
شیر خدا: استعاره از علی(ع)
اژدها: استعاره از عمرو
شیر و اژدها: تناسب

۸ .برِ مصطفی بهر رخصت دوید  از و خواست دستوری امّا ندید

معنی: حضرت علی (ع) برای کسب اجازه، نزدِ پیامبر (ص) آمد؛ ولی پیامبر (ص) با رفتن او به میدان نبرد مخالفت کرد.
کلمات:
برِ:
نزدِ، پیشِ
دستوری: رخصت، اجازه دادن
دستوری ندید: اجازه نداد، مصلحت ندید
بیت: سه جمله
دستوری: نقش مفعول
قلمرو ادبی: بر و بهر: جناس ناقص افزایشی
دستور را ندید: حس آمیزی
مصطفی: کنایه از پیامبر اسلام (ص).

عمرو برای بار دوم مبارز می طلبد. پیامبر از لشکر می پرسد که چه کسی حاضر است با عمرو بجنگد؟ لیکن جز علی (ع) کسی اعلام آمادگی نمیکند. پیامبر (ص) به علی هشدار می دهد که او عمرو است. علی (ع) جواب می دهد: «من هم علیّ بن ابی طالبم» و پس از گفتو گو های بسیار، از پیامبر (ص) اجازه نبرد می گیرد. در میدان نبرد، عمرو از جنگ با علی امتناع می کند؛ با این بهانه که نمی خواهم به دست من کشته شوی، امّا علی (ع) در پاسخ میگوید: »ریختن خون تو برای من از مُلک روی زمین بهتر است.«؛ عمرو اینبار خشمگینانه از اسب پایین می آید و:
کلمات:
لیکن: لکن، ولی، اما
امتناع: سر باز زدن از انجام کاری یا قبول کردن سخنی، خودداری کردن
مُلک: پادشاهی، فرمانروایی.
قلمرو ادبی: عمرو بودن – علی بن ابی طالب بودن: کنایه از قدرت و نیرومندی
خون ریختن: کنایه از کشتن
خون: مجاز از کشتن و جان.

۹ .به سوی هژبر ژیان کرد رو  به پیشش برآمد شه جنگجو

معنی: عمرو به سوی حضرت علی (ع) حرکت کرد و حضرت علی (ع) نیز به سمت عمرو رفت
کلمات:
هژبر: شیر
ژیان: خشمناک، خشمگین
رو: صورت، چهره
بیت: دو جمله
«-َش» در پیشش: نقش مضاف الیه.
قلمرو ادبی: هژبر ژیان – شه جنگجو: استعاره از علی (ع)
واج آرایی «ش»
رو کردن: کنایه از حرکت کردن.

۱۱ .دویدند از کین دل سوی هم  درِ صلح بستند بر رویِ هم

معنی: هر دو با خشم و دشمنی به سوی هم حمله ور شدند و هیچ روزنه ای برای صلح باقی نگذاشتند.
کلمات:
کین: کینه، خشم، نفرت، دشمنی
صلح: دوستی، سازش
بیت: دو جمله
در: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: سوی و روی – در و بر: جناس ناقص اختلافی
درِ صلح: اضافه استعاری
کین و صلح: تضاد
مصراع دوم: کنایه از آغاز جنگی آشتی ناپذیر

۱۱ .فلک باخت از سهمِ آن جنگ، رنگ  بوَد سهمگین جنگ شیر و پلنگ

معنی: چنان نبردی روی داد که آسمان نیز وحشت کرد؛ زیرا جنگ دو مبارز قدرتمند، همیشه ترسناک و وحشتآفرین است.
کلمات:
فلک:
آسمان
سهم: ترس
سهمگین: هراس انگیز، ترس آور
بیت: دو جمله
سهمگین: نقش مسند.
قلمرو ادبی: رنگ باختن: کنایه از ترسیدن
فلک بترسد: تشخیص و استعاره
مصراع اول: اغراق و حُسن تعلیل
جنگ و رنگ: جناس ناقص اختلافی
شیر: استعاره از علی (ع)
پلنگ: استعاره از عمرو
واج آرایی «گ» و «ن»
شیر و پلنگ: مراعات نظیر
جنگ: آرایه تکرار
سهم: ایهام تناسب: ۱ .ترس ۲ .تیر (که با جنگ تناسب دارد.)

۱۲ .نخست آن سیه روز و برگشته بخت  بَرافراخت بازو چو شاخ درخت

معنی: ابتدا آن عمرو بدبخت و بیچاره، بازویش را مثل شاخه درخت بلند کرد.
کلمات:
سیه روز:
بدبخت
برگشته بخت: بدبخت
برافراختن: برافراشتن، بلند کردن
شاخ: شاخه
بیت: یک جمله
بازو: نقش مفعول.
قلمرو ادبی:
سیه روز: تناقض
سیه روز و برگشته بخت: کنایه از بدبخت و بیچاره(عمرو)
بازو مانند شاخه: تشبیه و اغراق
بازو: مجاز از دست
واج آرایی«خ»

۱۳ .سپر بر سر آورد شیر اِله  عَلَم کرد شمشیر آن اژدها

معنی: عمرو شمشیرش را بالا برد و حضرت علی (ع) در مقابل، سپر را برای دفاع از خود، روی سر گرفت
کلمات:
اِله: الله، خداوند
عَلَم: پرچم، بیرق
عَلَم کرد: بلند کرد
بیت: دو جمله به شیوه بلاغی
سپر و شمشیر: نقش مفعول.
قلمرو ادبی:
سپر و سر: جناس ناقص افزایشی
بر و سر: جناس ناقص اختلافی
شیر اِله: استعاره از علی (ع)
اژدها: استعاره از عمرو
سپر بر سر آوردن: کنایه از دفاع کردن
عَلَم کردن: کنایه از بلند کردن
سپر و شمشیر و عَلَم: مراعات نظیر (تناسب).

۱۴ .بی فشرد چون کوه پا بر زمین  بخایید دندان به دندان کین

معنی: عمرو پاهایش را محکم روی زمین جایگیر کرد و از شدّت عصبانیّت، دندان هایش را بر روی هم فشار می داد.
کلمات:
بی فشرد: فشار داد، استوار کرد
خاییدن: جویدن
کین: کینه، خشم، نفرت، دشمنی
بیت: دو جمله
پا و دندان: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: پا بر زمین فشردن: کنایه از ایستادگی و پایداری و اصرار
دندان به دندان خاییدن: کنایه از خشمگین شدن
عمرو مانند کوه: تشبیه
دندان کین: اضافه استعاری و تشخیص
پا و دندان – کوه و زمین: مراعات نظیر
دندان: آرایه تکرار.

۱۵ .چو ننمود رُخ شاهد آرزو  به هم حمله کردند باز از دو سو

معنی: وقتی هیچ یک از پهلوانان به پیروزی نرسیدند، بار دیگر از دو طرف به هم حمله ور شدند
کلمات:
ننمود: نشان نداد
رخ: چهره، صورت
شاهد: زیبارو، معشوق
بیت: دو جمله
رخ و حمله: نقش مفعول.
قلمرو ادبی:
 شاهد آرزو: اضافه تشبیهی
رخ ننمودن: کنایه از به هدف نرسیدن
آرزو رخ بنماید: تشخیص و استعاره
آرزو: استعاره از پیروزی.

۱۶.نهادند آوردگاهی چنان  که کم دیده باشد زمین و زمان

معنی: چنان میدان جنگی به وجود آوردند که هیچکس تا آن زمان چنین چیزی ندیده بود.
کلمات:
آوردگاه: میدان جنگ، نبردگاه
بیت: دو جمله به شیوه بلاغی
آوردگاه: نقش مفعول.
قلمرو ادبی: آوردگاه: مجاز از جنگ
زمین و زمان: جناس ناقص اختلافی و مجاز از روزگار
زمین و زمان چیزی را ببینند: تشخیص و استعاره
زمین: مجاز از اهل زمین
زمان: مجاز از اهل زمان
کلّ بیت: اغراق در شدّت جنگ.

۱۷ .ز بس گَرد از آن رزمگه بردمید  تنِ هر دو شد از نظر ناپدید

معنی: در میدان نبرد، چنان گرد و خاکی بلند شد که هر دو پهلوان ناپدید شدند.
کلمات:
گَرد:
گَرد و غبار، خاک
رزمگه: مخفّف رزمگاه، میدان جنگ
بردمید: بلند شد
بیت: دو جمله
ناپدید: نقش مسند.
قلمرو ادبی: کلّ بیت: اغراق در شدّت جنگ
نظر: مجاز از چشم
واج آرایی «د».

۱۸ .زره لَخت لَخت و قبا چاک چاک  سَر و روی مردان پُر از گَرد و خاک

معنی: زره ها تکّه تکّه و لباسها پاره پاره شد و تمام بدن آنها از شدّت جنگ، پُر از گرد و خاک شده بود
کلمات:
قبا:
نوعی جامه جلو باز که دو طرف جلو آن با دکمه بسته می شود
لخت لخت و چاک چاک: پاره پاره
بیت: سه جمله.
قلمرو ادبی:
زره و قبا – گرد و خاک – سر و روی: مراعات نظیر
سر و روی: مجاز از تمام بدن
مصراع اول: کنایه از شدّت جنگ.

۱۹ .چنین آن دو ماهر در آداب ضرب  زِ هم رد نمودند هفتاد حرب

معنی: اینگونه آن دو جنگجوی ماهر با آداب جنگاوری توانستند ضربات زیاد حریف را از یکدیگر دفع کنند
کلمات:
ضرب: زدن، کوفتن
حرب: جنگ و نزاع
بیت: یک جمله
حرب: نقش مفعول.
قلمرو ادبی:
ضرب و حرب: جناس ناقص اختلافی و تناسب
حرب: مجاز از ابزار جنگی
در و رد: آرایه قلب (عکس)
دو و هفتاد: تناسب
هفتاد: نماد کثرت و مجاز از زیادی و اغراق
واج آرایی «د».

۲۱ .شجاع غضنفر، وصیِّ نبی  نهنگِ یم قدرت حق، علی

معنی: آن شیر شجاع، آن جانشین پیامبر، او )حضرت علی»ع«( که در دریای قدرت الهی مانند نهنگی بود …
کلمات:
غضنفر: شیر
وصی: جانشین
نبی: پیامبر
یَم: دریا
کلّ بیت: نهاد برای فعل «دید» که در بیت بعدی آمده است.
قلمرو ادبی:
نهنگ و یم – نهنگ و غضنفر: تناسب
واج آرایی مصوّت »ِِ-«
نهنگ و غضنفر: استعاره از علی (ع)
یمِ قدرت حق: اضافه تشبیهی

۲۱ .چنان دید بر روی دشمن زِ خشم  که شد ساخته کارش از زهرِ چشم

معنی: حضرت علی (ع) چنان نگاهی به عمرو انداخت که در اثر همان نگاهِ خشمگینانه کار عمرو ساخته شد.
کلمات:
دید: نگاه کرد
کارش ساخته شد: کشته شد
زهرِ چشم: نگاه خشمناک
بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی:
کارش ساخته شد: کنایه از شکست خوردن و کشته شدن
زهرِ چشم: اضافه استعاری
خشم و چشم: جناس ناقص اختلافی
زهر: مجاز از خشم
چشم: مجاز از نگاه
روی و چشم و دید: مراعات نظیر(تناسب).

۲۲ .برافراخت پس دستِ خیبرگشا  پی سر بریدن بیفشرد پا

معنی: سپس دستان قدرتمند و خیبرگشایِ خود را بلند کرد و تصمیم گرفت سر از تن عمرو جدا کند.
کلمات:
برافراختن: برافراشتن، بلند کردن
خیبر: نام قلعه ای که علی (ع) آن را گشود
بیفشرد پا: پافشاری کرد
بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی:
دست و سر و پا: مراعات نظیر
دستی خیبرگشا: تلمیح به داستان فتح قلعه خیبر
سر: مجاز از گردن
سر بریدن: کنایه از کشتن
خیبر: مجاز از درِ قلعه خیبر
بیفشرد پا: کنایه از اصرار و قاطعیّت در تصمیم
واج آرایی «ر».

۲۳ .به نام خدای جهانآفرین  بینداخت شمشیر را شاه دین

معنی: حضرت علی (ع) با ذکرِ نامِ خدا، شمشیر را بر گردن عمرو فرود آورد
کلمات:
 بینداخت: زد
شاه دین: منظور علی (ع)
بیت: یک جمله به شیوه بلاغی
شمشیر: نقش مفعول
شاه دین: نقش نهاد.
قلمرو ادبی:
شمشیر بینداخت: کنایه از شمشیر زدن و جنگیدن
شاه دین: استعاره از علی (ع)
واج آرایی «ش» و «ا».

۲۴ .چو شیر خدا راند بر خصم، تیغ  به سر کوفت شیطان دو دست دریغ

معنی: در آن هنگام که حضرت علی (ع) شمشیر را بر گردن عمرو فرود آورد، شیطان بر سرِ خود زد و افسوس خورد
کلمات:
راند: زد
خصم: دشمن
تیغ: شمشیر
دریغ: افسوس
بیت: دو جمله
تیغ و دست: نقش مفعول
خصم و سر: نقش متمم.
قلمرو ادبی:
شیر خدا: استعاره از علی (ع)
به سر کوفتن: کنایه از اظهار درماندگی و تأسّف
دست و سر: مراعات نظیر
تیغ: مجاز از شمشیر
بر خصم تیغ راندن: کنایه از کشتن
واج آرایی «ت» و «د».

۲۵ .پرید از رخ کفر در هند رنگ  تپیدند بُت خانه ها در فرنگ

معنی: با ضربه حضرت علی (ع) کافران به شدّت ترسیدند و بتخانه ها به لرزه درآمدند.
کلمات:
تپیدن:
بیقراری و اضطراب نمودن، لرزیدن از ترس
فرنگ: کشورهای اروپایی
بیت: دو جمله
رخ: نقش متمم.
قلمرو ادبی: رنگ پریدن: کنایه از ترس
رخ کفر: اضافه استعاری و تشخیص
کفر: مجاز از عالَم کفر
هند: نماد و مجاز از شرق
فرنگ: نماد و مجاز از غرب
رنگ و فرنگ: جناس ناقص افزایشی
بتخانه ها بلرزند: تشخیص و استعاره
واج آرایی (نغمه حروف) «ر»
هند و فرنگ:
تضاد و مجاز از سرزمین کفّار
کلّ بیت: اغراق.

۲۶ .غضنفر بزد تیغ بَر گردنش  درآورد از پای، بی سر تنش

معنی: حضرت علی (ع) با شمشیر بر گردن عمرو زد و سرش را از تن جدا کرد و او را کُشت.
کلمات:
غضنفر: شیر
تیغ: شمشیر
بی سر تنش: تنِ بی سرش
بیت: دو جمله
تیغ و تن: نقش مفعول
«-َش» در دو مصراع: مضاف الیه.
قلمرو ادبی:
غضنفر: استعاره از علی (ع)
تیغ: مجاز از شمشیر
از پای در آوردن: کنایه از کُشتن
گردن و پا و سر و تن: مراعات نظیر.

۲۷ .دَم تیغ بر گردنش چون رسید  سرِ عمرو صد گام از تن پرید

معنی: وقتی لبه شمشیر تیز حضرت علی (ع) به گردن عمرو رسید، سرش صد متر دورتر پرتاب شد.
کلمات:
دَمِ تیغ: لبه شمشیر
بیت: دو جمله
گردن: نقش متمّم.
قلمرو ادبی:
کلّ بیت: اغراق
گردن و سر و تن: مراعات نظیر
صد: نماد کثرت و مجاز از زیادی
تیغ: مجاز از شمشیر
مصراع دوم: کنایه از شدّت ضربه و تیزی شمشیر علی (ع)
بر و سر: جناس ناقص اختلافی
واج آرایی «ر».

۲۸ .چو غلتید در خاک آن ژنده فیل  بزد بوسه بر دستِ او، جبرئیل

معنی: وقتی عمرو کشته شد، جبرئیل به نشانه تقدیر و تشکّر بر دستان حضرت علی (ع) بوسه زد.
کلمات:
در خاک غلتید: کُشته شد
ژنده: بزرگ، عظیم
دست بوسیدن: تشکّر کردن
آن ژنده فیل: عمرو
او: علی(ع)
بیت: دو جمله.
قلمرو ادبی:
در خاک غلتیدن: کنایه از کشته شدن
دست بوسیدن: کنایه از تشویق و تشکّر و تحسین
ژنده فیل: استعاره از عمرو
واج آرایی «ب»

برای مشاهده سوالات و گام به گام کتاب‌های درسی خود، کافی است نام درس یا شماره صفحه مورد نظر را همراه با عبارت "همیار" در گوگل جستجو کنید.