معنی شعر ستایش فارسی دهم + کلمات و آرایه ها

ستایش

معنی شعر ستایش فارسی دهممعنی فارسی دهم / در بخش زیر معنی شعر ستایش فارسی دهم را برای شما قرار داده ایم ؛ شعر ستایش در صفحه 10 کتاب فارسی دهم قرار گرفته شده است؛

۱ – به نام کردگار هفت افلاککه پیدا کرد آدم از کفی خاک

معنی:  سخنم را با نام خداوند آفریننده هفت آسمان )جهان( که آدم را از مشتی خاک آفرید، آغاز میکنم.
قلمرو زبانی:
افلاک: جمع فلک سپهر، آسمان (قمر، عطارد، زهره، شمس، مریخ، مشتری، زحل) /پیدا کرد: آفرید فعل «شروع می کنم و یا آغاز می کنم به قرینه معنوی حذف شده»
قلمرو ادبی: کردگار هفت افلاک: کنایه از خداوند هفت: عددی مقدس است. /بیت تلمیحی دارد به خلقت انسان از خاک.

۲- الهی، فضل خود را یار ما کن زرحمت، یک نظر در کار ما کن

معنی:  خدایا، بخشش خود را نصیب ما کن و از روی لطف ورحمت به ما بنگر.
قلمرو ادبی: تلمیح به عبار «الهی عاملنا بقضلک»

۳ -تویی رزاق هر پیدا و پنهان تویی خلاق هر دانا و نادان

معنی: خدایا، تو روزی دهنده همه هستی و تو افریننده  همه انسان ها هستی.
قلمرو ادبی: رزاق و خلاق: از صفت های خدا (تناسب / مراعات نظیر)
تلمیح: به بخشی از آیه ۱۱ سوره جمعه: «واشه خیزالرازقین»

۴- زهی گویا ز تو، کام و زبانم تویی هم آشکارا،هم نهانم

معنی: چه خوش است، که دهانم گویا به حمد و ستایش تو است تو تمام وجود من هستی.
قلمرو زبانی: زهی: خوشا، چه زیباست، (شبه جمله) / گویا: وندی
قلمرو ادبی: کام و زبان: سقف دهان (مجازا دهان ا تلمیح به آیه قران: فوالایا و الاخز و الظاهز ز الباطن)

5- چو در وقت بهار آیی پدیدار حقیقت، پرده برداری ز رخسار

معنی: وقتی در وقت بهار نمایان می شوی بدون شک، حقایق خداوندی را آشکار می سازی.
قلمرو زبانی: آیی
: شوی / رخسار: چهره
قلمرو ادبی: پرده برداشتن: کنایه از آشکار کردن

۶ -فروغ رویت اندازی سوی خاک عجایب نقشها سازی سوی خاک

معنی: وقتی نور چهره ات را بر خاک می اندازی، تصویرهای زیبا و تازه ای به وجود میاوری·
قلمرو زبانی:
عجایب نقشها: تصویرهای جالب و زیبا
قلمرو ادبی: استعاره : فروغ رویت (روی تو مانند خورشیدی است که نور دارد)

۷ -گل از شوق تو خندان در بهار است از آنش رنگ های بیشمار است

قلمرو زبانی: ش: مضاف الیه (نظر بعضی از همکاران این است که ش» متمم است.)
قلمرو ادبی: خندان شدن گل : کنایه از شکوفا شدن. تشخیص: این که گل خندان باشد
معنی: گل از شوق دیدار تو در بهار شکوفا شده است/ به آن دلیل است که رنگهای آن گل، زیاد است.

۸ -هر آن وصفی که گویم، بیش از آنی یقین دانم که بیشک، جان جانی

معنی: هر جور بخواهم تو را توصیف کنم تو بالاتر از توصیف من هستی /اما یقین میدانم تو اصل همه وجود هستی.

۹ – نمی دانم ، نمی دانم ،الهی تو دانی و تو دانی، آنجه خواهی

معنی: خداوندا من چیزی نمی دانم، فقط تو نسبت به آنچه اراده فرموده ای، آگاهی داری