معنی درس ۱۸ فارسی دوازدهم (عشق جاودانی) + آرایه ها
آرایه های ادبی درس هجدهم فارسی دوازدهم
آرایه های ادبی درس هجدهم فارسی دوازدهم
معنی فارسی دوازدهم / درس هجدهم: عشق جاودانی
آیا چیزی در مخیّله آدمی میگنجد که قلم بتواند آن را بنگارد،
امّا جان صادق من آن را برای تو ترسیم نکرده باشد؟
چه حرف تازه ای برای گفتن مانده است یا چه چیز تازهای برای نوشتن
که بتواند عشق مرا یا سجایای ارزشمند تو را بازگوکند؟
معنی:
هیچ چیزی نیست که در ذهن انسان بگنجد و قلم بتواند آن را بنویسد؛ ولی جان و روح صادق من، آن را برای تو ننوشته باشد و به تصویر نکشیده باشد. حرف تازهای برای گفتن و چیز جدیدی برای نوشتن نمانده است که بتواند عشق مرا یا خصلتهای ارزشمند تو را نشان بدهد.
قلمرو زبانی:
*مخیّله: خیال، قوّه تخیّل، ذهن
*سجایا: جِ سجیه، خوها، خُلق ها و خصلت ها
بند: هشت جمله
عشق و سجایا: مفعول
پرسش انکاری
قلمرو ادبی:
قلم: مجاز از نویسنده
جان: مجاز از وجود شخص
ترسیم کردن چیزی به وسیله جان: تشخیص و استعاره
حرف: مجاز از سخن
قلم و بنگارد و ترسیم – گفتن و نوشتن و باز گوکند: مراعات نظیر (تناسب)
تازه: آرایه تکرار.
هر روز باید ذکری واحد را مکرّر بخوانم
و آنچه را قدیمی است، قدیمی ندانم: »که تو از آن منی و من از آن تو«،
درست مانند نخستین باریکه نام زیبای تو را تلاوت کردم
اینگونه است که عشق جاودانی همواره معشوق را جوان میبیند
و نه توجّهی به گرد و غبار و جراحات پیری دارد
و نه اهمّیتی به چین و شکن های ناگزیر سال خوردگی میدهد،
معنی:
با گفتن این سخن تکراری که »تو از آنِ منی و من از آنِ تو« من عشق را از قدیم بودن خارج میکنم. درست مثل روز اول که نام تو را عاشقانه صدا زدم. اینچنین است که عاشق همیشه معشوق را جوان میبیند. کسی که عاشق است به عیب های معشوق و ضعفِ پیریِ او اهمیّتی نمیدهد و در پی ظاهر نیست و به نشانههای ناتوانی، پیری و چین و چروک های ناشی از آن، هیچ توجهی ندارد.
قلمرو زبانی:
مکرّر: بارها، تکرار شده
تلاوت: قرائت، خواندن
جراحات: جمع جراحت، زخم ها
چین و شکن: پیچ و تاب، چروک
بند: ده جمله
قلمرو ادبی: قدیمی را قدیمی ندانم: تناقض (پارادوکس)
نام تو را تلاوت میکنم: استعاره مکنیه
عشق کسی را ببیند: تشخیص و استعاره
گرد و غبار: استعاره از سفیدی موی سر و پیری
گرد و غبار پیری و جراحات پیری و چین و شکن های سالخوردگی: اضافه استعاری
قدیمی: آرایه تکرار
عشق: مجاز از عاشق
جوان و پیر: تضاد و تناسب (مراعات نظیر).
بلکه همواره عشق قدیم را موضوع صحیفه شعر خود میگرداند
و نخستین احساس عشق را در جایی میجوید که خود در آنجا به دنیا آمده است،
همانجا که شاید دست زمان و صورت ظاهرش، مرده نشانش بدهند.
معنی:
عاشق همیشه عشق قدیم خود را موضوع کتاب شعر خود قرار میدهد و اولین احساس عشق را در جایی جستجو میکند که خودش در آنجا متولّد شدهاست؛ همان جایی که شاید حالا گرر زمان و چهره ظاهری اش، آن را پیر نشان بدهد؛ امّا عشق، همیشگی است.
قلمرو زبانی:
*صحیفه: کتاب
بند: چهار جمله
موضوع و مُرده: نقش مسند
دست: نقش نهاد
«-َش» در نشانش: نقش مفعول.
قلمرو ادبی:
دست زمان: اضافه استعاری
به دنیا آمده و مُرده: تضاد
عشق: آرایه تکرار.
- hamyar
- hamyar.in/?p=9389
من برای امتحان نهایی میخونم ک پاس بشم ولی در حد 20 مهافیم را فول شدم واقعا دمتون گرم عالیه🙏🏻❤